افتضاحی که استقلال به بار آورد؛ هواداران خشمگین از سه بازیکن تیم

هواداران استقلال شب گذشته از دست سه بازیکن به شدت عصبانی هستند به طوری که اگر باشگاه نام شان را از خاطر ببرد، تماشاگران متعصب تیم نام این سه را هرگز فراموش نخواهند کرد.
به گزارش 9صبح؛ در تاریخ هر باشگاهی، برخی اسامی درخشان و بعضی دیگر، به عنوان نماد روزهای تاریک آن ثبت میشوند. استقلال با آن همه افتخار و ستاره، در یک دهه گذشته چهرههایی به خود دیده که نهتنها نتوانستند افتخاری بیافرینند، بلکه در بزنگاهها، تنها چیزی که برای هوادار باقی گذاشتند، دلسردی، آه و حسرت بود.
دیشب، بار دیگر این زخمها سرباز کرد؛ روزبه چشمی، باز هم ترک عادت نکرد و ناکامیها را به گردن زمین و زمان انداخت. حسین حسینی، که باید آخرین سنگر تیم باشد، گلی دریافت کرد که بیشتر به شوخی تلخ شبیه بود تا یک اشتباه معمولی. گلی که امید میلیونها استقلالی را ناامید کرد. و اما این فقط مربوط به دیشب نبود. دیشب مشتی نمونه خروار بود از آنچه در تمام این سالها بر استقلال رفت. وقتی به گذشته برمیگردیم، میبینیم برخی نفرات در تمام سالهایی که پیراهن استقلال را بر تن داشتند، تقریبا به جز یک فصل آن هم با فرهاد مجیدی هیچ افتخار بزرگی را به ارمغان نیاوردند. آنها بازیکنانی هستند که بیشتر با "نرسیدنها" و "نتوانستنها" شناخته شدند تا با غیرت و تعصب و درخشش.
استقلال این روزها مملو شده از دوجین بازیکنی که پولهای نجومی به جیب میزنند و ارائه حداقل کیفیت احتمالا آخرین اولویت زندگیشان است. مهرههایی که زیر نظر چند مربی کار کردند اما هیچوقت نتوانستند برای آبیها قابل اتکا باشند. همیشه دوست داشتند برای ناکامیها یک پلن بی قوی در جیب داشته باشند و به وقت شکست آن را به گردن بقیه بیاندازند. استقلالی که زمانی استخوانبندی تیم جام جهانی 2014 را تشکیل میداد، از نفراتی مثل اندو، جباری و خسرو حیدری به چشمی، حسینی و رضاوند رسید. تیمی که فاتح دربیها بود و حالا همان رکورد تاریخی را هم از کف داده. حال و روز این روزهای استقلال به روزهای آوارگان جنگهای کلاسیک شباهت دارد. این تیم تبدیل به ویرانهای شده که بازسازیاش کاری بس دشوار است و همین حالا هم اگر جلوی این بلبشو گرفته نشود، شدت آسیب عمیقتر خواهد شد.
با حضور نفراتی مثل چشمی، حسینی و رضاوند، استقلال فقط میتواند ضمانت کند که رقبایش مسیر هموارتری را برای قهرمانی خواهند داشت. نفراتی که فکر میکنند واقعا در حد و اندازه پوشیدن پیراهن این تیم هستند و لحظهای گمان نمیبرند که شاید بد نباشد با یک خداحافظی دل هوادارانشان را شاد کنند. این تیم نفس تازه میخواهد، استقلال روزبه چشمی نمیخواهد که مثل همیشه در میدان اسیر عصبانیتهای بیدلیل شود. حسین حسینی و آرش رضاوند هم نتوانستند به اندازه مسئولیتی که بر دوش دارند بدرخشند. اما مشکل استقلال فقط همینها نیست. اینها جلوداران نسلی هستند که استقلال را به این حال و روز انداخته است.
استقلال شاید روزی این بازیکنان را ببخشد، اما تاریخ و حافظه هواداران نه. آنها فراموش نمیکنند اشکهایی را که پای تلویزیون ریختند، شعارهایی را که از ته دل در ورزشگاه سر دادند و تمام آن لحظاتی را که به امید ایستادند و چیزی جز سرخوردگی نصیبشان نشد. این سه نفر شاید پیراهن استقلال را به تن داشتند، اما هرگز روحش را زندگی نکردند و این است تفاوت جاودانگی با گذرا بودن؛ تاریخ، نام بزرگان را میتراشد و از ناکامان عبور میکند.
منبع: برترین ها
نظر شما