پسر جوان مادرش و مردی که با او رابطه داشت را کشت

به گزارش 9صبح؛ متهم وقتی فهمید مادرش به اتفاق مردی که عاشقش بود، خانه را ترک کرده و در تهران زندگی می‌کند شبانه سراغ آنها رفت و با شلیک گلوله هر دو را کشت.

قتل زن و مرد میانسال را صاحبخانه آنها به پلیس گزارش داد. او گفت: نیمه‌شب از خانه مستاجری که به‌تازگی خانه‌ام را اجاره کرده بود صدایی شنیدم و صبح متوجه شدم آنها کشته شده‌اند.

پلیس اجساد را به پزشکی قانونی منتقل و تحقیقات را برای مشخص شدن موضوع آغاز کرد.

پلیس متوجه شد زن میانسال به نام فریبا با مردی به نام صابر رابطه پنهانی داشته است. آنها از شمال کشور به تهران آمده بودند و با هم زندگی می‌کردند. پلیس سراغ خانواده فریبا رفت و پسر جوان او را بازداشت کرد. این پسر به نام شهرام به قتل مادرش و صابر اعتراف کرد و گفت: آنها را کشتم چون به پدرم خیانت کرده بودند. مادرم پی هوس خودش رفت. او ما را رها کرد و پدر پیرم را تنها گذاشت.

شهرام گفت: مادرم ۳۲ سال از پدرم کوچک‌تر بود اما خودش قبول کرده بود که با پدرم ازدواج کند. ما سه فرزند هستیم. من بزرگ‌تر هستم و دو برادر دیگرم کوچک هستند. والدینم همیشه با هم اختلاف داشتند. مادرم گفت می‌خواهد طلاق بگیرد. پدرم طلاقش نمی‌داد تا اینکه متوجه شدم با مردی رابطه دارد و بعد هم به تهران فرار کرد. من موضوع را با دو دوستم مطرح کردم و همراه آنها به تهران آمدیم. در راه تهران یک اسلحه خریدیم. من آدرس مادرم را داشتم. نیمه‌شب بالای سر آنها رفتم و هر دو را به قتل رساندم.

بعد از گفته‌های شهرام دو همدست او هم بازداشت شدند. سپس پرونده با تکمیل تحقیقات برای رسیدگی به شعبه ۲ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در جلسه رسیدگی اولیای دم قصاص خواستند.

سپس نوبت به متهمان رسید. شهرام یک بار دیگر تکرار کرد از قتل مادرش پشیمان نیست و اگر مادرش زنده شود، باز هم او را خواهد کشت.

بعد از پایان جلسه دادگاه با توجه به اینکه مقتولان، اولیای دم صغیر داشتند، پرونده به دادسرا بازگردانده شد تا دادستان درباره اولیای دم صغر تعیین تکلیف کند. در این میان شوهر فریبا به عنوان قیم دو فرزند کوچکش اعلام گذشت کرد و دادستان هم درباره فرزندان صابر درخواست دیه کرد.

وقتی پرونده به دادگاه ارسال شد، پدربزرگ و مادربزرگ شهرام هم نسبت به قتل مادر شهرام اعلام گذشت کردند، اما مادر صابر بر قصاص پافشاری کرد. او گفت: فریبا به پسرم دروغ گفته بود. پسرم او را صیغه کرده بود و نمی‌دانست که شوهر دارد.