شوهرم بهخاطر بازگرداندن معشوقهاش دست به دامن رمال شد!

13سال کنارمادرشوهرم و در یک اتاق12متری زندگی کردم اما هیچ حریم خصوصی نداشتم. به همین خاطرهم روابط عاطفی بین من و همسرم به گونهای سرد شد که روزی فهمیدم او پنهانی با زنی ازدواج کرده است.
زن36ساله تبعه افغانستان با بیان ابین ماجرا به کارشناس اجتماعی کلانتری گلشهرمشهد گفت: 15سال داشتم که کرامت به خواستگاری ام آمد. ما باخانواده آن ها که درتهران سکونت داشتند رفت وآمد خانوادگی داشتیم. اوآن زمان ام دی اف کاربودوبعد ازبرگزاری مراسم عقد مرا با خودش به یکی ازروستاهای تهران برد.
به گزارش خراسان، آن جا در یک اتاق12متری کنارمادر شوهرم زندگی می کردم و هیچ حریم خصوصی نداشتم. از سوی دیگرهم شوهرم فقط به حرف مادرش گوش می داد و من برای دیدن خانواده ام باید به مادرشوهرم التماس می کردم تا اجازه بدهد پدرم به دنبالم بیاید و مرا با مخارج وهزینه های خودش به مشهد ببرد. حتی اجازه خرید لباس برای خودم را هم نداشتم چرا که خیلی تحقیرو سرزنش می شدم.
یک بار به خاطرخرید یک دامن70 هزارتومانی آن قدرنیش وکنایه شنیدم که بالاخره همان دامن را به خواهر شوهرم دادم و گفتم من دیگرحاضر نیستم این دامن را بپوشم! ولی مشکلات اصلی من از زمان شیوع کرونا هنگامی آغاز شد که شوهرم دریک کارگاه خیاطی با یکی ازشرکایش مشغول تولید ماسک شد و چند زن را استخدام کرد.
درآن شرایط پنهانی زنی را به عقد موقت خودش درآورده بود که بعدها ادعا کردچون آن زن پول زیادی را دراختیارش گذاشته بود واو نمی توانست بدهکاری اش را بپردازد، پیشنهاد آن زن برای ازدواج را پذیرفته بود.
من هم در حالی به او مشکوک شدم که پیامک هایی را درگوشی تلفن شوهرم دیدم و فهمیدم که کرامت برای بازگرداندن آن زن به یک رمال متوسل شده است.
رمال مبلغ3میلیون تومان از شوهرم گرفته بود تا بازگشت معشوقه او را تضمین کند و همسرش طی چندساعت با او تماس بگیرد!
خلاصه این ماجرا شروع کشمکش ها و اختلافات ما درزندگی شد تا جایی که شوهرم به طور ناگهانی تصمیم گرفت به مشهد بازگردد.
من که خیلی تعجب کرده بودم، دلیلش را از کرامت جویا شدم ولی او گفت: آن زن برای وصول طلبش، تا 2 ماه دیگر به من فرصت داده است و من دیگر نمی توانم درتهران زندگی کنم چرا که او حکم جلب مرا دارد.
با این ادعا وقتی به مشهد بازگشتیم پیامکی را روی گوشی شوهرم دیدم که نوشته بود به هوویم بگو از مشهد برایم زعفران سوغاتی بیاورد!
دیگر طاقت این صحنه ها را نداشتم و با شوهرم به مشاجره پرداختم، او هم به شدت مرا کتک زد و من هم به پزشکی قانونی مراجعه کردم تا از او شکایت کنم ولی این زندگی دیگر فایده ای ندارد ومن در حال حاضر به جدایی از کرامت می اندیشم و…
با دستورسرهنگ ابراهیم عربخانی (رییس کلانتری گلشهر مشهد) پرونده این زن جوان دردایره مددکاری اجتماعی وتوسط مشاوران زبده مورد بررسی های کارشناسی قرارگرفت.
نظر شما