استعداد چیست ؟ مفهوم توانایی و استعداد در زندگی چیست ؟
استعدا د عبارتست از مجموعهای از تواناییها که در فرهنگهای خاص، باارزش به شمار میرود بهصورت کلی استعداد را میتوان پتانسیل و ظرفیت یادگیری و عملکرد ماهرانه در یک زمینه خاص تعریف کرد استعداد میتواند یادگیری یک مهارت با صرف انرژی و زمان کمتر باشد
به گزارش 9صبح،استعداد چیست ؟ زمانیکه از افراد پرسیده میشود که چه استعدادها و تواناییها دارند، اکثرا نمیتوانند پاسخ درستی بدهند.
زیرا از دوران کودکی به ما آموختهاند که برای رسیدن به موفقیت باید نقاط ضعف و ناتوانیهایتان را بسنجید و برای رفعشان اقدام کنید. به ما آموختهاند که نقطه مقابل خوبی، بدی است و میتوان با بررسی خطاها و شکستها به اهداف و خواستهها رسید. این تصور اشتباه است.
بررسی خطاها و شکستها برای رسیدن به موفقیت، لازم است اما اطلاعات چندانی در مورد استعدادها و توانمندیها به ما نمیدهد و راه را برای ما هموارتر نمیکند. در صورتی میتوانیم به موفقیت برسیم که بتوانیم اهداف و برنامهریزیها را مطابق با استعدادهایی که در اختیار داریم، پیش ببریم. در این مقاله میآموزید که قبل از هر چیز ابتدا باید استعدادهایتان را بشناسید.
زندگی کردن با قدرت و انرژی چه شکلی است؟ زمانیکه یک نفر موفق میشود با توجه به تواناییها و استعدادهایش زندگی کند، زندگیاش چگونه است؟ چرا برخی از افراد به موفقیت میرسند و برخی دیگر مدام در زندگی درجا زده و یا از این شاخه به آن شاخه میپرند؟
جواب تمام این سوالات در شناخت نقاط قوت است. توصیه وارن بافت، بزرگترین سرمایهگذار دنیا را در جمع دانشجویان دانشگاه نبراسکا بخوانید: «اگر یک تفاوت میان من و شما وجود داشته باشد این است که من هر روز این شانس را دارم کاری انجام دهم که آن را دوست دارم و از آن لذت میبرم. اگر میخواهید از من چیزی یاد بگیرید این بهترین توصیهای است که میتوانم به شما بکنم».
تعریف استعداد چیست ؟
اغلب افراد گمان میکنند که استعداد و توانایی، مادرزادی و غریزی است و در هر فردی متفاوت است. اما تعریف دقیق آن این است که استعداد و توانایی الگویی فکری، احساسی یا رفتاری تکرارشونده است که میتواند به شکلی خلاقانه به کار گرفته شود.
بنابراین اگر کنجکاوی غریزی دارید، این استعداد است. اگر پشتکار بالایی دارید، این استعداد است. اگر مسئولیتپذیر هستید، این استعداد است. حتی اگر برای یادگیری شوق دارید، این استعداد است. اما موفقیت زمانی به دست میآید که بتوانید از استعدادهایی که دارید به شکلی خلاقانه در زندگی فردی و اجتماعی خود استفاده کنید.
با این تعریف حتی ویژگیهای به ظاهر منفی نیز اگر به شکلی خلاقانه و در جایی درست به کار گرفته شوند، میتوان آنها را استعداد نامید. مثلا برای مشاغلی مانند وکالت یا فروش، ویژگی یکدندگی لازم است. یا ویژگی نگرانی و احتیاط برای دوری از خطرات احتمالی لازم است. بنابراین هر نقصی را میتوان با خلاقیت به استعداد تبدیل کرد.
اصول زندگی با شناخت استعداد چیست ؟
در این بخش قصد داریم به بیان 3 مورد از مهمترین اصول زندگی همراه با قدرت بپردازیم. زندگی که تنها با شناخت قابلیتها و تواناییها حاصل میشود این 3 اصل مهم عبارتند از:
1)تکرار کردن
اصل اول این است اگر قصد دارید انجام کاری را جزو توانمندیهای خود قرار دهید، باید بتوانید آن را بارها و بارها به بهترین شکل ممکن تکرار کنید. در حقیقت توانمندی به معنای اجرای مداوم و تقریبا عالی یک فعالیت است.
برای مثال تصور کنید که قصد دارید در ورزش تکواندو به فردی حرفهای تبدیل شوید. اگر تنها هر چند وقت یکبار تمرین کنید و یا به این توانایی برسید که گاهی یک ضربه حرفهای بزنید، در این ورزش به موفقیت چندانی نخواهید رسید. برای رسیدن به موفقیت باید بهطور مکرر تمرین کنید تا تمام ضربات شما حرفهای شوند.
2)انتخاب زمینهای خاص
حال که دانستید معنی استعداد چیست ، باید بدانید که مجبور نیستید تلاش کنید در همه زمینههای زندگیتان به فردی توانمند و عالی تبدیل شوید. همانطور که موفقترین افراد دنیا در تمام زمینههای زندگیشان به توانمندی 100درصد نرسیده و بدون شک نقصهایی دارند.
بنابراین لازم است برای زندگی قدرتمند، تفکر برترین بودن و کمالگرایی را در تمامی زمینهها از خود دور کنید و تنها به افزایش مهارت و اطلاعات خود در زمینهای که در آن استعداد بالایی دارید، بپردازید.
3)حداکثر رساندن توانمندیها
باید این تصور را کنار بگذارید که شناخت نقاط ضعف و رفع آنها شما را به موفقیت میرسانند. البته این نکته به این معنی نیست که باید ضعفهایتان را نادیده بگیرید، بلکه به این معنی است که بیش از توجه به ضعفهایتان سعی کنید توانمندیهایتان را بشناسید و آنها را به حداکثر برسانید.
شما باید به اندازهای به نقطه ضعفهایتان توجه کنید تا به توانمندیهایتان آسیب نزنند و مانعی بر سر راهتان نباشند. شاید بتوانید به جای اینکه زمانی را به رفع ضعفهایتان اختصاص دهید، در آن زمینه از افراد متخصص کمک بگیرید.
برای مثال اگر در بخشی از کارهایتان ضعف دارید، تنها کافی است به جای افزایش مهارت خود در آن حیطه از فردی کمک بگیرید که مهارت و اطلاعات کافی در اختیار دارد. با این کار میتوانید زمان بیشتری را به افزایش مهارتی اختصاص دهید که در آن استعداد بالایی دارید. اگر تصمیم داشته باشید که مسئولیت تمام کارها را خودتان به عهده بگیرید، به نتیجه دلخواهتان نخواهید رسید.
مثال
پزشکی را در نظر بگیرید که قصد دارد در تمام زمینههای پزشکی مانند اطفال، پوست، گوارش، غدد و… تبحر و تخصص لازم را به دست آورد.به نظر شما این فرد میتواند به هدفی که دارد برسد و در کار خودش بهترین باشد؟ بدون شک خیر.
فرد با این تصمیم تنها باعث میشود تمام انرژی، زمان و سرمایه خود را از دست بدهد و در هیچ زمینهای به مهارت کافی نرسد. اما اگر تصمیم بگیرد با توجه به استعداد و ظرفیت خود، شاخهای از این علم را انتخاب کرده و در آن تخصص بگیرید، به پزشک موفقی تبدیل میشود.
استعداد چیست ؟ آیا استعدادها ماندگار هستند؟
اکنون که دانستید تعریف استعداد چیست ، لازم است به این سوال پاسخ دهیم که آیا استعداها ماندگار هستند یا بعد از مدتی از بین میروند؟ الگوی استعدادها و تواناییها با اتصالات درون مغزتان تکرار میشوند و بدین ترتیب بعد از سن خاصی قادر نخواهید بود استعداد جدیدی ایجاد کنید. اجازه دهید به سراغ توضیحات علمی این اتفاق برویم و شما را با عملکرد مغزتان آشنا کنیم تا بهتر به این موضوع پی ببرید.
عملکرد مغز
مغز ما انسانها وارونه رشد میکند. به این معنی که بر خلاف دیگر اعضای بدن که در ابتدا کوچک بوده و به مرور زمان رشد میکنند، مغز در ابتدا بزرگ بوده و به مرور کوچک و کوچکتر میشود. عجیب این است که با کوچکتر شدن مغز، ما باهوش و باهوشتر میشویم.
در مغز ما رابطی به نام سیناپس، بین دو سلول مغزی وجود دارد که سلولها را قادر میسازد با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. به زبان سادهتر این سیناپسها هستند که استعدادهای ما را شکل میدهند. در ادامه به بحث شکلگیری سیناپسها در مغز نمیپردازیم. بلکه قصد داریم بیان کنیم که چرا بعد از سن خاصی نمیتوانیم استعداد جدیدی در خود ایجاد کنیم.
60 روز قبل از تولد سلولها شروع میکنند به تلاش برای برقراری ارتباط با یکدیگر و با برقراری هر ارتباط یک سیناپس ایجاد میکنند. این کار تا 3 سالگی ادامه پیدا کرده و الگوهای پیچیده و در هم تنیده در مغز ما شکل میگیرند. اما بعد از مدتی با بیتوجهی به استعدادها و تواناییهایی که در مغزمان شکل گرفتهاند، باعث میشویم تا بسیاری از رشتههای در هم تنیده از بین بروند. به عبارت دیگر با این کار به بخشهایی از مغز بیاعتنا شویم.
در نتیجه از سن 3 تا 15 سالگی میلیاردها میلیارد از ارتباطات سیناپسی ایجاد شده در مغز و نیمی از شبکه ارتباطی را از دست میدهیم. در ادامه هر چه تلاش کنیم، نمیتوانیم آنها را دوباره بسازیم. تنها میتوانیم برای یادگیری و به خاطر سپردن اطلاعات در حافظه، سیناپسهای جدید ایجاد کنیم و یا برای شیوه کنار آمدن با از دست دادن یک عضو و یا بینایی. اما برای یادگیری اغلب مهارتها نمیتوانیم بعد از اواسط نوجوانی تغییری در سیناپسها ایجاد کنیم.
نظر شما