پسر بدبخت عاشق: دیوانه فریبا بودم / حتی اگر میگفت بمیر برایش میمردم!
چند روز قبل صاحب فروشگاه بزرگی در تهران به اداره پلیس رفت و از سرقتهای سریالی یکی از فروشندگانش شکایت کرد.
به گزارش ۹ صبح؛ پسر جوان میگوید فریب زن مورد علاقهاش را خورده و به پیشنهاد او دست به دزدی زده است.
پسر عاشقپیشه که مسئول فروش فروشگاهی بزرگ بود، با کارتخوانی که زن مورد علاقهاش در اختیارش گذاشته بود، از حساب مشتریان برداشت میکرد.
چند روز قبل صاحب فروشگاه بزرگی در تهران به اداره پلیس رفت و از سرقتهای سریالی یکی از فروشندگانش شکایت کرد.
اوی در توضیح ماجرا گفت: «فروشگاه بزرگ محصولات پروتئینی دارم و چند کارمند هم در فروشگاهم مشغول به کار هستند. فروشم زیاد است و به همینخاطر پسر جوانی به نام بهروز را که اعتماد زیادی به او داشتم، به عنوان صندوقدار گذاشته بودم. هرگز فکر نمیکردم به من خیانت کند، اما به تازگی متوجه شدم مدتی است پول خرید بعضی از مشتریانم را به صورت مخفیانه به کارت و حساب دیگری منتقل میکند. یک روز قبل زنی به فروشگاه آمد و گفت به جای برداشت ۹۰۰ هزار تومان مبلغ ۹ میلیون تومان از کارتش برداشت شدهاست و وقتی بررسی کردم، دیدم این مبلغ اصلاً به حساب من واریز نشدهاست و بعد متوجه سرقتهای سریالی بهروز شدم.»
دستگاه کارتخوان دوم
با طرح این شکایت مأموران بهروز را بازداشت کردند، اما وی منکر جرم خود شد تا اینکه مأموران در بررسیهای فنی دریافتند وی دستگاه کارتخوانی با خود به فروشگاه میبرده و پول خرید بعضی مشتریها را به آن دستگاه کارتخوان واریز میکردهاست.
بهروز وقتی با مدارک و دلایل روبهرو شد، به جرم خود با همدستی زن جوانی به نام فریبا اعتراف کرد. او گفت: «یک سال قبل در فروشگاه استخدام شدم و صاحب فروشگاه هم به من اعتماد داشت و من هم امانتدار خوبی برای او بودم تا اینکه با زن جوانی به نام فریبا آشنا شدم. او به من ابراز علاقه کرد و من هم عاشق او شدم جوری که فریبا حتی اگر میگفت بمیر برایش میمردم.
مدتی بعد او یک دستگاه کارتخوان به من داد و گفت پول خرید بعضی مشتریان را به کارت او واریز کنم. اول قبول نکردم، اما گفت میخواهد با پولهای سرقتی خانهای اجاره کند و بعد با هم زندگی کنیم. من فریب او را خوردم و هر روز بخشی از پولهای خرید مشتریان را به حساب او از طریق دستگاه کارتخوانی که به من دادهبود، منتقل میکردم تا اینکه چند روز قبل از کارت یکی از مشتریان مبلغی اشتباهی برداشت کردم و دستم رو شد.»
سرقتهای سریالی ۲ خواهر
با اعتراف متهم مأموران راهی خانه فریبا شدند و در آنجا مقدار زیادی لوازم، کیف و مدارک سرقتی کشف کردند که بررسیها نشان داد فریبا و خواهرش علاوه بر همدستی در سرقت از فروشگاه پروتئینی سرقتهای سریالی دیگری هم مرتکب شدهاند. دو خواهر پس از بازداشت به سرقتهای سریالی اموال شهروندان در مترو، اتوبوس و مکان و مراکز خرید شلوغ اعتراف کردند. متهمان برای تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران پلیس قرار گرفتند.
گفتگو با یکی از متهمان
فریبا ۳۳ ساله در گفتگو با خبرنگار ما مدعی شد که به خاطر بیکاری و نجات برادرش از زندان با همدستی خواهرش سرقت میکرده است.
*سابقه داری؟
نه من و خواهرم سابقه نداریم و برای اولینبار است که دستگیر شدیم.
*چه شد دو شیوه سرقت را همزمان انجام میدادید؟
نیاز به پول داشتیم. البته اول من و خواهرم با هم سرقت میکردیم، اما متوجه شدیم که با این سرقتها پولی را که لازم داریم، به دست نمیآوریم تا اینکه با بهروز آشنا شدم و دستگاه کارتخوانی در اختیارش قرار دادم و از او خواستم بخشی از پولهای خرید مشتریان را به کارتخوان من واریز کند.
*چقدر پول لازم داشتید؟
خیلی زیاد.
*برای چه؟
پدرمان چند سال قبل فوت کرد و پس از آن برادرم سرپرستی ما را به عهده گرفت. او حق پدری به گردن ما داشت تا اینکه با همسرش اختلاف پیدا کرد و به خاطر پرداخت مهریه او سرقت میکرد و مدتی قبل هم دستگیر شد. من و خواهرم تصمیم گرفتیم سرقت کنیم و با پول سرقتی برادرم را آزاد کنیم.
*درباره سرقتها توضیح بده؟
من و خواهرم در مترو، داخل اتوبوس و مراکز خرید که خیلی شلوغ بود کیفقاپی میکردیم. معمولاً به طعمه تنه میزدیم و پس از سرقت کیف یک معذرتخواهی میکردیم و از محل دور میشدیم.
نظر شما