فرار وحشتناک دختر نوجوان از خانه / پدرش شکایت کرد/ دختر به بهزیستی می روم اما خانه نه!

فرار وحشتناک دختر نوجوان از خانه / پدرش شکایت کرد/ دختر به بهزیستی می روم اما خانه نه!

دختر نوجوان می‌گوید رفتارهای پدرش باعث شده تاکنون چند بار از خانه فرار کند.

به گزارش 9 صبح،ستاره دختر نوجوانی است که ازخانه فرار کرده و با شکایت پدرش شناسایی و بازداشت شده است. این دختر نوجوان برای سایت جنایی از زندگی‌اش می‌گوید.

دختر نوجوان می‌گوید رفتارهای پدرش باعث شده تاکنون چند بار از خانه فرار کند.

سرنوشت تلخ دختر نوجوان با فرار از خانه را بخوانید :

*چرا از خانه فرار کردی؟

از دست پدرم خسته شده بودم. اصلاً دوست ندارم به خانه برگردم.

*با پدرت چه مشکلی داری؟

هم اکنون دیگران می خوانند

    هجوم مردم به بازار سکه / چه خبر شد ؟

    قیمت تمام خودروهای سامانه یکپارچه فروش خودرو

    گروگانگیری وحشتناک در خانه وحشت در توس مشهد | ارسال فیلم شکنجه‌ | تصویر

    بغل کردن و روبوسی هم جرم‌ می‌شود!متن پیشنهادی ستاد امر به معروف درباره « حجاب»

    جزئیات ترسناک و تلخ از محاکمه پیرترین قاتل ایران /محاکمه به صورت درازکش

    مأموریت پنهان زنان آمریکایی برای مردان افغان با جاذبه جنسی | ما جذاب بودیم

    یک اقدام شرم آور و زشت طالبان برای تمسخر ایرانی ها | این ویدئو اندوهبار را ببینید

کلافه شده‌ام. همه‌اش به من می‌گوید نرو، نکن! کنترلم می‌کند. تلفنم را می‌گیرد. من هم خسته شده‌ام و نمی‌خواهم در خانه او زندگی کنم.

*بقیه هم مثل تو از کارهایی که پدرت می‌کند ناراحت هستند؟

مادرم چیزی نمی‌گوید. دو برادر دارم که پدرم با آنها کاری ندارد. تازه برادرهایم هم امر و نهی می‌کنند، من هم خوشم نمی‌آید.

*چرا به پدر نمی‌گویی که از کارهایش ناراحتی؟

چند بار گفته‌ام. به من می‌گوید تو پررو شده‌ای. آخرش هم کار به کتک‌کاری کشید.

*چند بار از پدرت کتک خورده‌ای؟

نمی‌دانم. چند باری بوده.

*خانواده‌ات گفته‌اند تو سابقه فرار از خانه و مدرسه داری، دفعات قبل چرا فرار کردی؟

همین چیزها که گفتم. یک بار پدرم خیلی محکم کتکم زد من هم نصفه‌شبی زدم بیرون و چند روزی خودم را گم و گور کردم. بعد که خسته شدم یک‌جوری کردم که پلیس من را پیدا کند.

*پس خودت بلدی چطوری در معرض دید باشی که تو را بازداشت کنند؟

بله یک چیزهایی می‌دانم یا اینکه مثلاً خودم می‌روم می‌گویم من از خانه فرار کرده‌ام، پلیس هم به پدر و مادرم زنگ می‌زند.

*گفتی یک بار پدرت خیلی محکم تو را کتک زد، چرا؟

با پسری دوست بودم. فهمید کتکم زد.

*چطور متوجه شد؟

برادرم خبر داد. خیلی فضول است. یک سال از من کوچک‌تر است. در راه مدرسه دیده بود.

*فکر نمی‌کنی این کارها برای سن تو خیلی زود است؟

مگر فقط من این کار را می‌کنم؟!

*درس می‌خوانی؟

در حد شاگرد متوسط هستم.

*چرا سعی نمی‌کنی با درس خواندن و پیشرفت کردن مستقل شوی؟

تا آن موقع چه کنم! من می‌خواهم زندگی کنم.

*اگر خواستگار داشته باشی ازدواج می‌کنی؟

نه! من هنوز سنم خیلی کم است.

*پس می‌دانی که فعلاً در سن ازدواج و عاشقی نیستی؟

بله می‌دانم سن ازدواج نیست.

*حالا می‌خواهی چه کنی؟

پدرم تعهد بدهد که من را نمی‌زند و با من کاری ندارد من هم به خانه بر می‌گردم. اگر باز هم بخواهد من را بزند می‌روم بهزیستی

وب گردی

    نظر شما