اعترافات تکان دهنده پسر جوان: دختره بدون لباس روی تشک خوابیده بود/ اصغر را صدا زدم و ...
اصغر و سجاد سالهاست که از روستا به شهر آمده، صبح تا غروب مشغول کارگری در ساختمانهای در حال احداث و شبها نیز در ساختمانهای نیمه کاره به عنوان نگهبان سرمیکنند.
به گزارش ۹ صبح؛ از جمله نکات مهم و قابل توجه در پروندههای زنای به عنف و آدمربایی، احراز و شناسایی سابقه شاکی و نحوه آشنایی و رابطه ی او با متهمین است در غالب پروندههایی که به عنوان وکیل تسخیری، وکیل متهمِ به زنای به عنف وآدم ربایی بودم، شناسایی سوابق شاکیه پرده از نقشهای برداشته که…
محمدهادی جعفرپور دریادداشتی نوشت: از جمله نکات مهم و قابل توجه در پروندههای زنای به عنف و آدم ربایی، احراز و شناسایی سابقه شاکی و نحوه آشنایی و رابطه وی با متهمین است؛ در غالب پروندههایی که به عنوان وکیل تسخیری، وکیل متهم به زنای به عنف وآدم ربایی بودم، شناسایی سوابق شاکیه پرده از نقشهای برداشته که…
اصغر و سجاد سالهاست که از روستا به شهر آمده، صبح تا غروب مشغول کارگری در ساختمانهای در حال احداث و شبها نیز در ساختمانهای نیمه کاره به عنوان نگهبان سرمیکنند.
اصغر: پنجشنبه شب از سر ساختمان همراه با سجاد تَرکِ موتور نشستیم تا خیر سرمون بعد از یک هفته حمالی و کارگری، یک شب خواب راحت داشته باشیم، وارد کمربندی که شدیم این خانم روی جدول نشسته بود که یکدفعه افتاد زمین، رنگ به صورت نداشت و زیر لب چیزهایی میگفت ولی اصلا معلوم نبود چی میگه، به سجاد گفتم تا تلف نشده زنگ بزنیم اورژانس که با دست اشاره کرد آب میخواد ،سجاد نشست ترک موتور ورفت از دکه کنار جاده آب و آبمیوه براش گرفت.
آبمیوهاش که خورد یکم سرحال شد و شروع کرد به تعریف که پدرش بهش نظر داشته و از خونه فرار کرده ،به برادرش که شهرستان سرباز هست خبر داده و قراره فردا صبح برسه تهران ،امشب جای خواب نداره…سجاد و اصغر ، دختر را ترک موتور سوار می کنند و راهی می شوند.
واما روایت شاکی:من کنار جاده منتظر دوستم بودم که داشت با ماشین می آمد دنبالم که این دوتا با موتور جلوی من ترمز کردند و شروع کردن به اذیت ومتلک گفتن، ترسیده بودم که بلایی سرم بیارند و تصمیم گرفتم تا رسیدن دوستم سرگرمشون کنم و یکی اشون بهم آبمیوه تعارف کرد و آبمیوه را که خوردم دیگه یادم نیست چی شد.
شاهدِ شاکی: نازی به من پیام داد که کیف پولش و گم کرده وگوشی اش هم شارژ پولی نداره ، بهش پیام دادم، برام لوکیشن بفرست تا بیام دنبالت، چند متر قبل از جایی که لوکیشن نازی بود دیدم این دوتا پسر، نازی را که انگار بی هوش بود سوار موتور کردن و راه افتادن، هرچی به خط نازی زنگ می زدم جواب نمی داد به راننده تاکسی گفتم تعقیبشون کنه، وقتی رسیدند به آن ساختمان زنگ زدم ۱۱۰که مامورها گرفتنشون…
خواب خوبی نداری؟ روتختیتو از جنس ساتن کن تا راحت بخوابی!
نظر شما