زنم هر روز از من سردتر می شد/ یک روز که زودتر آمدم مرد غریبه ای از خانه مان خارج شد
«مدتی بود که من هم به رفتارهای مهناز مشکوک شده بودم.ما فقط زیر یک سقف زندگی می کردیم و او هر روز سردتر می شد و اصلا با من حرفی نمی زد.با خودم فکر می کردم که دیگر در دل او جایی ندارم و شاید دلش با کس دیگری است.»
به گزارش ۹ صبح؛ راز قتل زن جوان در سینه شوهرش بود.
مرد جوان که ابتدا ادعا کرده بود در جریان درگیری با همسرش سر او به دیوار خورده و به قتل رسیده در آخرین اعتراف خود پرده از حقیقت برداشت و گفت که همسرش را خفه کرده بود.
همچنین مشخص شد او جسد را در چاه باغ خود در کردان انداخته که بعد از 2 روز تلاش ماموران پلیس آگاهی جسد در عمق 14 متری کشف شد.
ماجرا چه بود؟
ولوله گم شدن مهناز در خانواده راه افتاده بود.هر کس،هر جایی را که به فکرش می رسید می گشت و سراغ زن جوان را از هرجایی که احتمال داشت به آنجا سر بزند می گرفتند اما انگار مهناز آب شده و در زمین فرو رفته بود.
راه دیگری جز اینکه موضوع به پلیس اطلاع داده شود وجود نداشت.
برادر مهناز با مراجعه به پلیس آگاهی مفقود شدن خواهرش را اعلام کرد و سپس رسیدگی به موضوع در دستور کار محمد وهابی بازپرس شعبه یازدهم دادسرای جنایی تهران قرار گرفت.
اولین کسی که در جریان تحقیقات قرار گرفت کسی نبود جز همسر مهناز.
این مرد ۵۰ ساله در ابتدا ادعا کرد که همسرش بی خبر از او از خانه بیرون نرفته و بازنگشته است و نسبت به سرنوشت او اظهار بی اطلاعی کرد.اما زمانی که ضد و نقیض گویی های او شک ماموران جنایی رابرانگیخت، بازجویی ها ادامه پیدا کرد تا اینکه بالاخره شهر مهناز راهی جز افشای حقیقت برایش باقی نماند.
سر همسرم به دیوار خورد
این مرد د راعتراف به قتل زن خود به بازپرس پرونده گفت:«حدود 20 سالی می شد که من و همسرم با همدیگر ازدواج کرده بودیم و 2 پسر 10 و 15 ساله داریم.من از همان ابتدای ازدواجمان تا به حال مکانیک بودم و وضع زندگی مان خوب بود و دستمان به دهانمان می رسید.
از چند سال قبل اختلافاتی بین و مهناز شروع شد.او به من شک داشت و می گفت تو به من خیانت می کنی.هر کاری برای جلب اعتماد او می کردم فایده ای نداشت و نمی دانم چرا چنین فکری درباره من می کرد.این شک به حدی در وجودش ریشه دوانده بود که حتی چندین بار تقاضای طلاق کرد و می گفت دیگر نمی خواهد با من زندگی کند.اما من می گفتم که راضی به طلاق نیستم چون بچه هایمان آسیب می دیدند.»
متهم در ادامه گفت:«مدتی بود که من هم به رفتارهای مهناز مشکوک شده بودم.ما فقط زیر یک سقف زندگی می کردیم و او هر روز سردتر می شد و اصلا با من حرفی نمی زد.با خودم فکر می کردم که دیگر در دل او جایی ندارم و شاید دلش با کس دیگری است.»
شوهر مهناز در مورد روز حادثه گفت:«روز حادثه زودتر از همیشه به خانه مان واقع در محله فردوس رسیدم.یکی از پسرهایمان به کلاس رفته بود و پسر دیگرم هم در باشگاه مشغول ورزش بود.وقتی به خانه رسیدم دیدم که مرد غریبه ای از خانه مان خارج شد.به حدی عصبانی شده بودم که دیگر چیزی جلودار من نبود.وارد خانه شدم و شروع کردم به دعواا و داد و بیداد با مهناز.می خواستم برگردم و دنبال آن بروم اما مهناز می گفت آبروریزی نکن، کسی داخل خانه ما نبوده است.با همسرم درگیر شدم و در جریان درگیری او را هل دادم که سرش با شدت به طاقچه روی دیوار برخورد کرد.به خاطر ضربه شدید همسرم به زمین افتاد و از سرش خون می آمد.خیلی ترسیده بودم و نمی دانستم چه کار کنم.مهناز نفس نمی کشید و من متوجه شدم که او فوت کرده است.هر لحظه ممکن بود بچه ها به خانه بیایند برای همین جسد همسرم را داخل یک پتو پیچیدم . داخل صندوق عقب خودرو گذاشتم.وقتی هوا تاریک شد جسد را به جای خلوت و تاریکی در اطراف شهریار برده و همان جا رهایش کردم.»
در حالی که بعد از تحقیقات مشخص شد این ادعای ابتدایی دروغ بوده است، متهم لب به اعتراف گشود و جای اصلی جسد را فاش کرد.سپس مشخص شد او در جریان درگیی زنش را با دستان خود خفه کرده بود.
بنا بر این گزارش تحقیقات برای روشن شدن راز ماجرا ادامه دارد.
نظر شما