تازه عروس و داماد شهر را بهم ریختند/ ترانه و نیما با هم ملت را تلکه میکردند!
تازه عروس که با همدستی تازهداماد، دست به سرقت لوازم داخل خودروها میزد، زمانی که قصد اخاذی ۵هزار دلاری از یک وکیل دادگستری را داشت لو رفت.
به گزارش 9صبح؛ چندی قبل دزدان به خودروی یک وکیل جوان دستبرد زدند و کیف او را که حاوی اسناد و مدارک مهمی بود به سرقت بردند.وقتی پلیس در صحنه سرقت حاضر شد، معلوم شد که سارق یک زن بوده که شیشه ماشین آقای وکیل را شکسته و کیف او را دزدیده است. درحالیکه ۲۴ ساعت از این سرقت می گذاشت، زن سارق با مالباخته تماس گرفت و در ازای پس دادن مدارک و اسنادش، درخواست ۵هزار دلار کرد. به این ترتیب پلیس در جریان قرار گرفت و زن سارق در یک قرار صوری، در حالی که برای گرفتن دلارها به پارکی در غرب تهران رفته بود دستگیر شد. او اعتراف کرد که با همدستی همسرش که ۶ماه پیش با او ازدواج کرد از خودروها سرقت میکردند و با اعتراف او، شوهرش نیز دستگیر شد و حالا زن جوان که ترانه نام دارد و ۲۹ساله است در گفتوگو با همشهری از سرقتهایشان میگوید.
اولین بار است که دستگیر میشوی؟
بله. من اهل این حرفها نبودم. در یک خانواده درست و حسابی بزرگ شدهام اما آشنایی با نیما مسیر زندگیم را تغییر داد و به پیشنهاد او بود که وارد این بازی شدم.
پرونده شوهرت سیاه است، میدانستی او یک مجرم سابقهدار است؟
من میدانستم اما خانواده ام خبر نداشتند. آنها فکر می کردند که او در مغازه پدرش کار می کند.
با نیما چطور آشنا شدی؟
پدر من سوپرمارکت دارد و من آنجا کار میکردم. نیما هم برای خرید به آنجا می آمد که کم کم آشنایی ما شکل گرفت.
کی متوجه شدی که خلافکار است؟
من هر ازگاهی برای تفریح و لاغری شیشه می کشیدم. او هم معتاد بود. گاهی با هم می رفتیم پاتوق مواد فروشان و شیشه می خریدیم اما کم کم فهمیدم که او سرقت هم می کند.
با این وجود با او ازدواج کردی؟
عاشقش شده بودم.
چند وقت است که سرقت می کنید؟
۶ ماهی می شود. از فردای عروسیمان. آخر ما ۶ ماهه که با هم ازدواج کرده ایم.
با چه شگردی سرقت می کنید؟
سرقت را نیما به من یاد داد. خودش می نشست سوئیچ می ساخت که به اصطلاح به آن میگفتند شاه کلید. بعد با آن می رفت ماشین ها را سرقت می کرد. با ماشین های سرقتی در خیابان ها می چرخید. حتی با آن کورس هم میگذاشتند چون نیما عشق سرعت دارد. بعد رفته رفته به من یاد داد که چطور سرقت کنم. من هم چون باهوشم خیلی زود از او یاد گرفتم. شگردمان ابتدا ساخت یا خرید شاه کلید بود. بعد به من یاد داد که با الماس شیشه بر، شیشه ماشین ها را بشکنم و هرچه داخل آن است را به سرقت ببرم.
با خودروهای سرقتی چه می کردید؟
گفتم که می چرخیدیم و کورس می گذاشتیم. بعد که بنزینش تمام می شد ماشین را رها می کردیم و لوازم داخل خودرویی که به سرقت برده بودیم را می فروختیم.
همیشه با هم سرقت می کردید؟
به جز سرقت خودروی آقای وکیل.
چرا آن روز تنهایی رفتی سرقت؟
نیما برای فروش وسایل سرقتی رفته بود و من که حوصله ام سر رفته بود تصمیم گرفتم به تنهایی سرقت کنم. البته می خواستم به نیما ثابت کنم که سارق حرفه ای شدم و می تواند روی من حساب کند. درواقع می خواستم مقابل او کم نیاورم و یک جورایی خودنمایی کنم. به همین دلیل با الماس شیشه بر راهی سرقت شدم. چون دیده بودم گاهی نیما با الماس، شیشه ماشین ها را می شکند و خودرو را به سرقت می برد.
اما خودرو را سرقت نکردی؟
فرصت نکردم، همین که شیشه بریده شد و در را باز کردم دزد گیر به صدا درآمد و من که ترسیده بودم فقط کیف داخل آن را برداشتم. بعد متوجه شدم که داخل کیف، اسناد و مدارک مهم است. پای برگه شماره وکیل را به دست آوردم و به صاحب ماشین زنگ زدم تا از او اخاذی کنم اما خب آخرش همه چیز را خراب کردم و باعث شدم لو برویم. حالا حتما نیما شوهرم خیلی از دستم عصبانی است و مرا تحقیر خواهد کرد که چرا درست کارم را انجام ندادم و باعث شدم لو برویم و دستگیر شویم.
نظر شما