این زن بیچاره بخاطر اینکه زنده بماند بینی خود را برید!+عکس ناراحت کننده
امروز ماجرای بریدن بینی زن زیبا به دلیل ابتلا به سرطان را مرور می کنیم. یک زن زیباروی آمریکایی که صاحب فرزند هم می باشد، به خاطر ابتلا به سرطان بینی مجبور شد تا به پزشکان رضایت دهد بینی اش را جدا کنند. این زن هم اکنون بدون بینی به زندگی اش ادامه می دهد و هیچ نگرانی یا افسردگی در این خصوص ندارد. او گفته است که ترجیح داده تا زنده باشد تا اینکه زیبا بماند.
به گزارش 9صبح؛ خانم تینا ارلز می گوید: در سال 2012، من یک زخم در بینی خود پیدا کردم که کم کم به یک سوراخ کوچک تبدیل شد. وقتی سرم را خم می کردم از بینی ام مایعاتی می چکید و سمت چپ صورتم بی حس می شد. در اکتبر 2013، تصمیم گرفتم به پزشک مراجعه کنم، زیرا خارش بینی ام در حال بدتر شدن بود، اما آنها به من گفتند که فولیکول موی عفونی در بینی ام دارم.چند ماه بعد، در ژانویه 2014، متوجه شدم که یک توده در کنار بینی من ظاهر شده است، به همین دلیل به متخصص بینی و حلق مراجعه کردم، اما او گفت که این فقط یک خراش است. توده به تدریج در طول ماه ها بزرگتر شد و من هر هفته از ژانویه تا آوریل 2014 به پزشک گوش، حلق و بینی مراجعه کردم. شش آنتی بیوتیک مختلف را امتحان کردم و همچنین از پمادهای زیادی استفاده می کردم.
اما توده هنوز وجود داشت و وضعیت بینی من تغییر نمی کرد. سپس ترسی در درون من بوجود آمد. بنابراین، در آوریل 2014، به یک متخصص دیگر در دالاس رفتم و در اواخر آوریل بیوپسی انجام دادم. دو هفته بعد نتیجه بیوپسی من آمد. داشتم دوش می گرفتم که دکتر زنگ زد و با عجله از حمام بیرون آمدم. هنوز صابون در موهایم بود و دکتر گفت که متاسفانه من سرطان بینی دارم.آنقدر متاثر و شوکه شده بودم که گوشی از دستم افتاد. نمی توانستم بشنوم که دکتر چه می گوید، زیرا در آن لحظه تمام فکرم این بود که “من همسر و پنج فرزند دارم، و حالا فهمیده ام که صورتم دچار سرطان شده است. ” انگار تاریخ انقضایی روی صورتم مهر شده بود، زیرا فکر می کردم سرطان مترادف با مرگ است. سپس فکر کردم که باید با همه کسانی که دوستشان دارم خداحافظی کنم و نمی توانم بزرگتر شدن بچههایم را تماشا کنم.نه تنها احساس می کردم که زندگی ام، از جلوی چشمانم می گذرد، بلکه احساس می کردم زندگی فرزندانم نیز از جلوی چشمانم می گذشت. هفته بعد پس از تشخیص پزشک، در حالی که تحت درمان با آرامبخش بودم، بیوپسی دیگری انجام دادم. سپس اسکن های زیادی انجام شد و یک رینکتومی جزئی انجام دادم، در نتیجه آن بخشی از بینی برداشته شد.
در حین عمل، پزشکان دو لایه اول داخل بینی من را بیرون آوردند و دکتری به شوهرم گفت که معتقد است تمام سلول های سرطانی را از بینی من خارج کرده است، اما باید منتظر بمانم تا نتایج قطعی شوند. اما یک هفته بعد صدای دکتر کاملا عوض شده بود. او خیلی آهسته صحبت می کرد، بنابراین من احساس می کردم که قرار است خبرهای بسیار بدی دریافت کنم.همان موقع بود که دکتر به من گفت سرطانم خیلی بدتر از آن چیزی است که آنها فکر می کردند. از من خواست که رادیوتراپی را امتحان کنم. فوراً گفتم: “چرا همه چیز را قطع نکنیم؟ من هر روز وقت ندارم رادیوتراپی کنم. باید مراقب فرزندانم باشم.” سپس دکتر گفت که نمیخواهد با بریدن بینیام چهرهام را برای همیشه زشت کند. اما من گفتم: “اگر من بمیرم چه فایده ای دارد؟ ترجیح میدهم زنده باشم تا زیبا.”من همچنین با یک انکولوژیست هم صحبت کرده بودم. وی به من گفت رادیوتراپی تنها انتخاب من است، زیرا سلول های سرطانی گسترش یافته اند. وقتی در خانه بودم و تلویزیون تماشا می کردم، آگهی تبلیغاتی مراکز درمان سرطان آمریکا را دیدم. بنابراین، بلافاصله با آنها تماس گرفتم و در عرض یک هفته، به شیکاگو – مرکز درمان تخصصی سر و گردن رفتم.
وقتی دکتری که آنجا کار میکرد به بینی من نگاه کرد، گفت که هنوز سلولهای سرطانی در آنجا وجود دارد. مجبور شدم یک عمل جزئی دیگر انجام دهم. بعد از جراحی، بینی من بسیار کج شده بود، چندی بعد هم به من گفتند که سرطان به شکاف استخوان بینی من سرایت کرده بود. در آن لحظه، خیلی احساس شکست و ناامیدی کردم. بعد از جراحیهای بیشتر، به من گفتند که احتمال بازگشت سرطان بسیار زیاد است.فرصت رادیوتراپی را از دست داده بودم. بعد از جراحی نهایی من، سلولهای بینی ام خیلی آسیب دیده بودند. همان موقع گفتم که بینی ام را ببرند. احساس میکردم که برای ادامه انجام جراحیهای بیشمار وقت ندارم و میخواستم آرامش داشته باشم. چرا که در یک دوره شش ماهه، من پنج عمل جراحی روی صورتم انجام داده بودم. من در نوامبر 2014، عمل جراحی کردم و بینی ام را از دست دادم.روز قبل عمل، در حال آماده شدن برای جراحی بودم و یکی از پزشکان در حال توضیح این عمل بود. ناگهان گریه ام گرفت. احساس شکستگی داشتم و به این فکر می کردم که فرزندانم قرار است مرا چگونه ببینند، شوهرم مرا چگونه خواهد دید و من خودم را چگونه خواهم دید. همیشه فکر می کردم بیهوده زندگی می کنم و حالا برای ادامه آن زندگی بیهوده، سخت تلاش می کردم.
بنابراین، دعا کردم که از این به بعد چهره ام را از چشمان خدا ببینم. یک هفته بعد از عمل جراحی من، جراح انکولوژی در حال برداشتن بانداژ از صورت من بود. از او پرسیدم که آیا می توانم در آینه نگاه کنم؟ او شوکه شده بود. اما در آینه نگاه کردم و نفس عمیقی کشیدم و احساس کردم پر از ایمان شده ام. دکتر به من گفت: “تو واقعاً یک ستاره راک هستی.” سپس به شوهرم نگاه کردم، چشمانش اصلاً تغییر نکرده بود.شوهرم به من نگاه می کرد. با چشمانش به من می گفت که هنوز هم برای او زیباترین زن دنیا هستم و این به من قدرت زیادی می داد. در آن لحظه من احساس می کردم به فردی محبوب تبدیل شده ام. حالا هم داستان خود زندگی را در تیک تاک به اشتراک می گذارم تا آگاهی مردم را در مورد سرطان بینی افزایش دهم. بسیاری از مردم بر این باورند که زندگی بدون بینی غیرممکن است، اما من زنده ام و نفس می کشم.چند تصور غلط در مورد نداشتن بینی وجود دارد که من اغلب در رسانه های اجتماعی برای مردم توضیح می دهم. من می توانم از طریق سوراخ صورتم نفس بکشم، اما جریان هوا زیاد است. بنابراین وقتی در هوای سرد هستم باید آن را با گاز بپوشانم زیرا نفس کشیدن کمی دردآور می شود. همچنین موقع خواب سوراخ روی صورتم را با گاز می پوشانم تا گلویم خشک نشود. البته از گرد و غبار و فلفل هم دوری می کنم.
من هنوز هم می توانم به راحتی دوش بگیرم، اما باید هنگام شستن موهایم با دقت سرم را در یک زاویه خاص نگه دارم تا آب زیادی وارد سوراخ روی صورتم نشود. وقتی افراد برای مدت طولانی به من خیره می شوند، به آنها نگاه می کنم و لبخند می زنم. در شب کریسمس با خانواده ام برای شام بیرون رفتم و یک زن جلوی من را گرفت و گفت: ” سعی نمی کنم حمایتت کنم، اما می خواهم بدانی خیلی زیبا هستی.”در اعماق وجودم می دانم که این چهره من نیست که مرا زیبا می کند. هنوز می توانم لبخند بزنم و سرم را بالا بگیرم. این نور درون من است که آنها می بینند، نه صورت من نیست. این اراده من برای زندگی است اراده من برای زنده ماندن است و هیچ چیز زیباتر از زنده بودن نیست. تینا ارلز مادر پنج فرزند است و از سرطان نجات یافته، او نمونه بارز و واقعی یکی از قدرتمندترین زنان جهان است.
نظر شما