کارآگاه بازی مرد زیرک، نقشه قتل تاجر ثروتمند را ناتمام گذاشت

کارآگاه بازی مرد زیرک، نقشه قتل تاجر ثروتمند را ناتمام گذاشت

دو مرد و یک زن در یکی از پارک های تهران نشسته بودند و مو به مو نقشه قتل مرد تاجر ثروتمند را مرور می کردند غافل از اینکه مردی پشت شمشادهای پارک مخفی شده و هرچه می شنید در گوشی موبایلش یادداشت می کرد تا آنها را به پلیس لو بدهد. کارآگاه بازی این مردی که فالگوش ایستاده بود، نقشه قتل را ناتمام گذاشت.

عصر چهارشنبه بیستم فرودین ماه، مردی جوان برای هواخوری و پیاده روی به پارکی در تهران رفت. او در حال پیاده روی بود که به صورت اتفاقی، صدای دو مرد و یک زن را شنید که از نقشه قتل صحبت می کردند. مرد جوان که کنجکاو شده بود، بدون اینکه حرفی بزند، پشت شمشادهای پارک مخفی شده بود و فالگوش ایستاد. دو مرد روی نیمکت پارک نشسته بودند و زن جوان روبه روی آنها ایستاده بود. او می گفت: «مهران در یک خانه ویلایی واقع در جردن زندگی می کند. طبق نقشه، ابتدا من که پرستار مهران هستم وارد خانه می شوم و در را به روی شما باز می گذارم، سپس شما وارد شوید تا نقشه جنایت را اجرا کنیم. »

تعقیب

دو مرد و یک زن، مو به مو نقشه را مرور می کردند و مرد جوان که شاهد صحبت های هولناک آنها بود، هرچه می شنید را در دفترچه گوشی موبایلش یادداشت می کرد؛ از اسم متهمان گرفته تا آدرس دقیق خانه مقتول و زمان جنایت.

چند دقیقه بعد، وقتی نقشه به صورت کامل توسط دو مرد و یک زن طراحی و کشیده شد، آنها از پارک خارج شدند تا به سمت ماشینشان که در آن محدوده پارک شده بود، بروند. از سوی دیگر شاهد ماجرا که پشت شمشادها مخفی شده به دنبال آنها رفت تا شماره پلاک ماشینشان را نیز یادداشت کرده و اطلاعات کامل تری در اختیار پلیس قرار دهد.

تماس با پلیس

شامگاه چهارشنبه، مرد شاهد با ۱۱۰ تماس گرفت و آنچه شنیده بود را برای اپراتور تعریف کرد. او گفت که بر اساس شنیده هایش، زن جوان و دو مرد قرار است ساعت ۱۶ روز پنجشنبه بیست و یکم فرودین ماه، تاجر ثروتمندی به نام مهران را در خانه ویلایی اش واقع در جردن به قتل برسانند. او شماره پلاک ماشین متهمان را نیز در اختیار پلیس قرار داد و از آن پس خیالش راحت شد که پلیس پیگیر شده و جان مرد تاجر را نجات خواهد داد.

دستگیری

کارآگاهان پلیس آگاهی تهران پس از تماس این مرد، وارد عمل شدند و با انجام تحقیقات خود پی بردند که مهران تاجری ثروتمند و صاحب خانه ویلایی در جردن است. همسر او سالها قبل فوت شده، فرزندانش در خارج از کشور هستند و او به تنهایی در خانه ویلایی زندگی می کند. این مرد به تازگی زنی به نام هانیه را به عنوان پرستار خانگی استخدام کرده که مشخصات او با زنی که به همراه دو مرد در پارک بود و نقشه جنایت را مرور می کرد، شباهت داشت. از سوی دیگر شماره پلاک خودروی متهمان استعلام مشخص شد که متعلق به مردی جوان به نام فرید است که خواستگار هانیه بود. همین کافی بود تا ماموران روز پنجشنبه، زن جوان و دو مردی که وارد خانه ویلایی شدند را دقایقی قبل از قتل دستگیرکنند.

سرهنگ مرتضی نثاری معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران با اعلام این خبر به همشهری گفت: متهمان پس از دستگیری اعتراف کردند که نقشه قتل مرد تاجر را کشیده اما قبل از اجرا، دستگیر شدند.

آنها به دستور بازپرس جنایی در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار گرفته و تحقیقات تکمیلی از متهمان ادامه دارد.

معاون جرایم جنایی پلیس آگاهی پایتخت هشدار داد: از شهروندان تقاضا داریم که برای استخدام پرستار حتما شخص مورد تایید و مطمئن را انتخاب کنند و همچنین اموالشان را در معرض دید پرستار خانگی یا افراد غریبه قرار ندهند.

نقشه ای که روی کاغذ ماند

زن جوان که برای نگهداری و انجام کارهای تاجر ثروتمند استخدام شده بود، قصد داشت با انگیزه سرقت، مرد تاجر را قربانی نقشه جنایت کند اما همه چیز آنطور که فکر می کردند، پیش نرفت. گفت و گو با وی را می خوانید.

چند وقت بود که در خانه مرد تاجر کار می کردی؟

حدود سه ماهی می شد که در خانه او کار می کردم و در این مدت متوجه شدم که او خیلی ثروتمند است.

انگیزه تان از قتل مرد تاجر چه بود؟

تا دلتان بخواهد در گاوصندوقش، دلار، یور، سکه، عتیقه، طلا و جواهرات داشت. سرقت اموال او، زندگی ما را حسابی تکان می داد و باعث می شد تمام حسرت های زندگی ما از بین برود و تا آخر عمرمان در رفاه زندگی کنیم.

با همدستانت چطور آشنا شدی؟

یکی از آنها فرید پسر موردعلاقه ام است و نفر دیگر دوست فرید بود. قرارمان این بود بعد از قتل سهم دوست فرید را بدهیم که نشد.

فکر نمی کردی بعد از قتل لو بروی ودستگیر شوید؟

ما فکر همه جا را کرده بودیم. مرد تاجر تنها زندگی می کرد. فرزندانش هم در آمریکا هستند و سراغی از او نمی گیرند. ما گفتیم او کسی را در ایران ندارد. از طرفی سن و سالی از او گذاشته و مریض هم بود. اموال او زندگی ما که اول راهیم را تکان می داد. با خود گفتیم او را می کشیم و جسدش را در بیابان ها رها می کنیم. کسی هم در ایران نیست که پیگیر او شود اما خب خبر نداشتیم، یک نفر در پارک حرفهای ما را شنیده است. ما همه اطراف را نگاه کردیم و کسی را ندیدیم. طرف خیلی زرنگ و زیرک بود.

از جزییات نقشه ای که کشیده بودی بگو؟

قرار بود ساعت ۱۶ روز پنجشنبه تاجر ثروتمند به قتل برسد. من باید در را به روی همدستانم باز می گذاشتم. طبق نقشه ای که روی کاغذ کشیدیم، فرید و دوستش وارد می شدند و با ضربات چاقو جان تاجر را می گرفتند. سپس جسدش را در بیان ها رها می کردیم اما نشد.

وب گردی

    نظر شما