داستان عجیب مردی که حین دزدی مادر گمشده‌اش را مشغول گدایی پیدا کرد

داستان عجیب مردی که حین دزدی مادر گمشده‌اش را مشغول گدایی پیدا کرد

در ادامه داستان مرد سارقی که حین دزدی مادر گمشده‌اش را مشغول گدایی پیدا کرد را می خوانید.

به گزارش 9صبح؛ برای تامیـ.ـن هزینـ.ـه های اعـ.ـتیـ.ـاد به سـ...رقت خودروها روی آوردم. روزها را می خوابیدم و از اوایل شب تاصبح به خودروهای پارک شده در حاشیه خیابان ها دسـ.ـتبـ.ـرد می زدم اما یک روز به طرف هر خودرویی می رفتم اتفاقی رخ می داد که شرایط سـ....رقت فراهم نمی شد.

خیلی خـ.....مار بودم که چشمم به پیرزن گـ....دا افتاد. در یک لحظه به سوی او رفتم تا پـ....ول هایش را سـ.....رقت کنم اما او که فکر می کرد من قصد کمـ...ک به او را دارم با صدایی لـ.ـرزان گفت:خـ.ـیر بـ.ـبینی پسـ.ـرم! با شنیدن آن صدا در جا میـ.ـخـ.ـکـ.ـوب شدم و چـ.ـادر را از روی صورت آن زن کنار زدم! باورم نمی شد !

در همان حالت شـ.ـوک ،متوجه اشـ.ـک های پیرزن شدم که برچهره اش می غلـ.ـتید! و در یک لحظه اشک ریـ.ـزان او را به آغـ.ـوش کشیدم. مادرم بود!

از فـ.ـردای آن روز زندگی من رنگ دیگری گرفت. سرنوشـ.ـتم تغییر کرد. مادرم به اجـ.ـبار مرا به مـ.ـرکز تـ...ـرک اعـ....تیاد برد و بعد از 6 ماه با دسته گل به سراغم آمد.

او با صاحــــــ.ـبکار قبلی ام صحبت کرد و من با تعـ.ـهد به درستکـ.ـاری و دوری از مـ.ـواد به سرکارم بازگشتم.

مادرم نیز گـ.دایی را ر..ها کرد و 2سال ازآن ماجرا می گذرد و من درحالی طعـــــ.ــم زیبـــــای خوشــ.ـــــبختی و ســــــ.ـعادت را می چشم

 

وب گردی

    نظر شما