ماجرای تلخ زنی که ۳ بار شوهر کرد/ شوهر آخرش هم شیاد از آب درآمد

ماجرای تلخ زنی که ۳ بار شوهر کرد/ شوهر آخرش هم شیاد از آب درآمد

زنی که دست به خودکشی زده و توسط پسرش از مرگ نجات یافته بود، گفت که بیوه شدن در ۲۱ سالگی سرآغاز بدبختیش بوده است.

به گزارش 9صبح؛ زن ۴۵ ساله‌ای که به کلانتری شهرک فراجای مشهد مراجعه کرده بود، به کارشناس اجتماعی این کلانتری گفت: وقتی همه خواهرانم ازدواج کردند، زمزمه‌های خواستگاری از من در خانه پیچید و طولی نکشید که پسر همسایه در قلبم جای گرفت که رضایت خانواده‌ام را نیز به همراه داشت.

با برگزاری مراسم عقدکنان بهترین دوران زندگیم آغاز شد. حسن مرد نیکوسرشت و مهربانی بود که عاشقانه مرا دوست داشت. یک سال بعد زیبایی‌های دوران نامزدی به زندگی مشترکمان گره خورد، اما هنوز پسرم را باردار بودم که طوفان سهمگین سرطان بهار زندگیم را درهم کوبید؛ آزمایش‌های پزشکی سرطان خون شوهرم را فریاد زدند و حال همسرم رو به وخامت گذاشت. در این شرایط پسرم به دنیا آمد و نور امیدی در قلبم تابیدن گرفت، ولی بالاخره آن روز سیاه فرارسید و من در ۲۱ سالگی داغ تنهایی را با همه وجودم احساس کردم.

برای گذران زندگی در یک شرکت خصوصی مشغول کار شدم تا فرزندم را به سر و سامان برسانم، اما چند سال بعد مدیر شرکت به من نزدیک شد و یک بار دیگر احساس عاطفی قلبم را درنوردید. به همین خاطر به خواستگاری نعمت پاسخ مثبت دادم چراکه احساس می‌کردم در کنار او خوشبخت خواهم شد، ولی خیلی زود متوجه عیاشی‌های نعمت شدم. او یک خانه مجردی در بولوار رسالت مشهد اجاره کرده بود و دیگر توجهی به من نداشت. در این شرایط شرکت هم ورشکست شد و میزهای کاریش را به همان خانه مجردیش برد.

وقتی کارم به اینجا کشید، تازه فهمیدم چه اشتباه بزرگی کرده‌ام و در حالی که به‌شدت شاهد افسردگی پسرم بودم، مهریه‌ام را بخشیدم و از نعمت طلاق گرفتم. حالا دیگر تصمیم داشتم فقط پسرم را بزرگ کنم و شاهد موفقیت‌های او باشم، اما در حالی که پسرم به سن جوانی رسیده بود، اشتباه بزرگ‌تری مرتکب شدم.

چند ماه قبل، هنگامی که در شبکه اجتماعی اینستاگرام پرسه می‌زدم، فریب چرب‌زبانی‌های خلیل را خوردم که خودش را عاشق و شیفته من نشان می‌داد. فکر می‌کردم مرد رویاهایم را پیدا کرده‌ام، اگر چه او ۱۵ سال از من کوچک‌تر بود. با هزینه من به مسافرت می‌رفتیم و رویای یک زندگی شیرین را در سرم می پروراندم.

به پیشنهاد خلیل ۱۵۰ میلیون تومان وسایل زندگی خریدم و به منزل پدرش بردم تا منزل مناسبی را اجاره کنیم، ولی یک هفته بعد او مرا در لیست سیاه قرار داد و تماس‌هایم را پاسخ نداد. وقتی با شماره ناشناس تماس گرفتم، خیلی راحت گفت با من کاری ندارد و لوازم را پس نمی‌دهد. دیگر تحمل شکست عشقی را نداشتم. این بود که با خوردن تعدادی قرص و در یک تصمیم احمقانه دست به خودکشی زدم که پسرم متوجه شد و مرا نجات داد.

با دستور ویژه سرهنگ آرش ایرانمنش رئیس کلانتری شهرک فراجای مشهد بررسی‌های روان‌شناختی و اقدامات مشاوره‌ای برای رهایی این زن جوان از تألمات روحی و روانی در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد.

وب گردی

    نظر شما