ناوچه ایرانی چطور هواپیمای آمریکایی را فراری داد؟
حسین فرقدان کارگردان مستند «از غرقآباد تا جوشن» به ارایه توضیحاتی درباره این مستند که روایتی از حماسه تقابل یک ناوچه ایرانی با نیروی دریایی آمریکاست، پرداخت.
به گزارش 9 صبح به نقل از مشرق، حسین فرقدان کارگردان مستند «از غرقآباد تا جوشن» همزمان با عرضه اینترنتی این مستند، درباره آن توضیح داد: این مستند درباره شهید علی زارع نعمتی است و از آنجایی که او متولد غرقآباد ساوه بود و سرانجام داستان فیلم هم منتهی به ماجرای «جوشن» و تقابل با ناوگان نیروی دریایی آمریکا در فروردینماه سال ۶۷ میشود، نام فیلم را «از غرقآباد تا جوشن» گذاشتیم.
وی ادامه داد: شهید زارعنعمتی در همان سنین کودکی به همراه خانواده به تهران مهاجرت میکند و بعدها به فوتبال علاقمند میشود. او فردی خوشمشرب بود تا اینکه در سال ۵۶ به لیبرنو ایتالیا اعزام میشود. زمانی که جنگ آغاز میشود و درس او به پایان میرسد، با توجه به اینکه از سوی رژیم پهلوی به خارج اعزام شده بودند، بهدلیل وقوع انقلاب امکانش را داشت که در ایتالیا بماند، اما علیرغم این امکان، در شرایط جنگ به ایران بازمیگردد و با عضویت در نیروی دریایی، وارد جنگ میشود.
این مستندساز درباره نحوه شهادت شهید زارع نعمتی هم توضیح داد: در سال ۶۷ هواپیماهای آمریکایی سکوهای نفتی «نصر» و «سلمان» در ایران را بمباران میکنند. همان زمان به ناوچه «جوشن» اطلاع میدهند که برای کمک به این منطقه برود اما در مسیری که برای امدادرسانی میروند، از سوی ناوگان دریایی آمریکا محاصره میشوند به آنها اخطار داده میشود و از طریق جنگ الکترونیک همه رادارهای ناوچه ایرانی را قطع میکنند. آمریکاییها تهدید میکنند که شما باید ناوچه را به ما تحویل دهید. ناوچه جوشن اما اعلام میکند ما صرفاً برای کمک آمدهایم و جنگی هم با شما نداریم. علیرغم این مذاکرات اما آمریکاییها تأکید بر تسلیم ناوچه «جوشن» داشتند.
وی مطرح کرد: همان زمان جلسهای میان اعضای ناوچه شکل میگیرد و تصمیم میگیرند به هیچوجه تسلیم نشوند و تا پایان بجنگند. استدلال جالبی هم برای این تصمیم خود داشتند؛ وقتی از فرمانده ناوچه «جوشن» پرسیدم که چرا تسلیم نشدید، استدلالشان این بود که اگر تسلیم آنها میشدیم، کلی کار تبلیغاتی روی گرفتن این ناوچه انجام میدادند و میگفتند ایرانی که تازه انقلاب کرده و مدعی استقلال است، به همین راحتی و با یک تشر، ناوچه خود را تسلیم ما کرد. استدلالشان این بود که اگر تسلیم میشدیم، حیثیت کشور زیر سوال میرفت. این تصمیم در حالی بود که به همه آنها پیشنهاد شده بود در صورت تسلیم میتوانند به آمریکا و یا عمان بروند و هرگاه خواستند به ایران بازگردند اما با وجود این پیشنهاد هم آنها تسلیم نشدند و کار به تبادل آتش میکشد. اولین شلیک هم از سوی آمریکاییها اتفاق میافتد.
فرقدان ادامه داد: زمانی که آمریکاییها مطمئن میشوند که ایرانیها تسلیم نمیشوند، از طریق یکی از هواپیماهای خود موشکی را به سمت ناوچه «جوشن» شلیک میکنند و در پاسخ ایرانیها یکی از هلیکوپترهای آنها را هدف قرار میدهند و همین باعث میشود که آمریکاییها متواری شوند. بعد از آن تبادل آتش از طریق شلیک موشک میان ناوشکن آمریکایی و ناوچه ایرانی ادامه پیدا میکند.
این مستندساز درباره این تقابل نابرابر میان نیروهای ایرانی و آمریکایی توضیح داد: واقعیت این است که نیروهای ایرانی در این ناوچه، نیروهای نخبهای بودند که استعداد رویارویی در این میدان را داشتند. البته در شرایطی که جنگ الکترونیک صورت گرفته و همه تجهیزات فنی و راداری ناوچه ایرانی دچار اختلال شده، دیگر نبوغ و استعداد صرف کفایت نمیکند و اینجا باید به غیرت و اعتماد به نفس این افراد هم اشاره کنیم که ثمره انقلاب بوده، غیرت انقلابی در آن مقطع به گونهای بوده است که آنها تلاش کنند تا عزت خود را حفظ کنند.
وی با اشاره به بازگشت شهید زارع نعمتی به ایران در زمان جنگ ادامه داد: افراد بسیاری در همان زمان بودند که در خارج از کشور ماندند و در همین مستند هم یکی از دوستان شهید میگوید که یکی دو نفر از همدورهایهای آنها هم در ایتالیا ماندهاند و به ایران نیامدند. برای ما که پس از ۴ دهه شرایط امروز را میبینیم شاید این تصمیم عجیب باشد اما در دهه ۶۰ این تصمیم اوج وطنپرستی این شهید بوده است. هرچند در همان سالهای دهه ۶۰ افرادی حتی در همین ایران بودند که میترسیدند به میدان جنگ بروند و ترجیح میدادند اگر کمکی هم میخواهند داشته باشند در همین شهر بمانند و دورادور کمک کنند.
فرقدان در پایان گفت: نکتهای که برای من همچنان دردناک است، این است که خانواده شهید زارعنعمتی هنوز در انتظار بازگشت او هستند. با برادر این شهید در مستند صحبت کردهایم که میگوید ما میدانیم علی شهید شده اما از آنجایی که هنوز هیچ اثر و پیگیری از او تحویل خانوادهاش نشده است، با خود میگویند شاید یک روزی، از یک جایی او به خانه برگردد. این برادر میگوید هنوز ته دلمان یک کورسوی امید برای بازگشت او هست. مادر این شهید هم که فوت شدهاند، تا لحظات آخر چشم به در داشت تا شاید پسرش به خانه بازگردد.
نظر شما