پول کثیف در فوتبال ایران

پول کثیف در فوتبال ایران

امیرمحمد یعقوب‌پور:اگر از دریچه اقتصاد به فوتبال ایران نگاه کنیم، قاعدتا باید با مجموعه‌های ورشکسته‌ای روبه‌رو باشیم که کشش اقتصادی لازم را برای زنده‌ماندن در موقعیت فعلی ندارند.

به گزارش 9صبح،امیرمحمد یعقوب‌پور:اگر از دریچه اقتصاد به فوتبال ایران نگاه کنیم، قاعدتا باید با مجموعه‌های ورشکسته‌ای روبه‌رو باشیم که کشش اقتصادی لازم را برای زنده‌ماندن در موقعیت فعلی ندارند. در متن اخبار این فوتبال اما ماجرای کاملا متفاوتی در جریان است؛ اینجا باشگاه‌ها هزینه‌ای نجومی برای جذب بازیکن انجام می‌دهند. اینجا صحبت از پرداخت رضایتنامه ۲۰‌میلیاردی سامان فلاح توسط گل‌گهر یا رضایتنامه ۱۵‌میلیاردی سپاهان برای جذب رضا شکاری است. شاید باشگاهی مثل سپاهان هیچ‌وقت در مجاری رسمی تأیید نکند که برای به‌خدمت‌گرفتن رضا اسدی به‌مدت ۲‌فصل، ۱۱۵‌میلیارد تومان هزینه کرده اما این اعداد و ارقام، در رسانه‌های مختلفی مطرح شده‌اند و ظاهرا به حقیقت هم نزدیک هستند. مهم نیست که باشگاه چه چیزی را اعلام می‌کند. هیچ‌کس باور نخواهد کرد که دروازه‌بان ملی‌پوشی مثل بیرانوند با پیشنهاد دست به نقد ۱۰۰‌میلیارد تومانی، برای ماندن در تیمش به همان ۱۵‌میلیارد اکتفا کند. پس زیر پوست فوتبال ایران، داستان‌های کاملا متفاوتی جریان دارد. در فوتبالی که سرمایه‌گذاری در آن، تحت هیچ شرایطی توجیه اقتصادی ندارد، این پول‌ها از کجا و با چه هدفی به‌حساب باشگاه‌ها یا بازیکنان سرازیر می‌شود؟ چرا عده‌ای به‌صورت آشکار یا پنهان، در حال پمپاژکردن پول به فضای فوتبال ایران هستند؟ آیا اختصاص یافتن چنین رقم‌های سنگینی به برخی از افراد فعال در این فوتبال، مشکوک به‌نظر نمی‌رسد؟ تفاوت بزرگ فصل نقل‌وانتقالات با سایر مقاطع فصل فوتبالی در ایران، هزارتوی سردرگم‌کننده‌ای است که ورودی‌اش، پول‌های بحث‌برانگیز و خروجی‌اش، فساد خواهد بود.
دور می‌زدیم، دور می‌زنیم!
همین چند هفته قبل، مهدی رحمتی که به‌تازگی سرمربی باشگاه نساجی قائمشهر شده، از ماجرایی در دوران فوتبالش پرده برداشت که البته برای افراد پیگیرتر فوتبال ایران، شبیه یک راز مگو به‌نظر نمی‌رسید. مهدی رحمتی فاش کرد که زمانی قراردادش با باشگاه استقلال روی کاغذ، ۳۵۰‌میلیون تومان بوده، اما در واقعیت یک‌میلیارد تومان برای آن فصل از استقلال گرفته است. شنیدن چنین صحبت‌هایی در فوتبالی با سازوکار درست و اصولی، توفان به پا خواهد کرد اما هواداران فوتبال ایران حتی از شنیدن این جملات متعجب هم نشدند؛ چراکه همه می‌دانستند چه اتفاقی برای قانون «سقف قرارداد» رخ داده و رحمتی هم تنها کسی نبوده که این قانون، به خاطرش زیر پا گذاشته شده است. آن‌وقت‌ها کسانی که قرار بود عقلای فوتبال ایران باشند، فکرشان را روی هم گذاشتند و به این نتیجه رسیدند که قانون سقف قرارداد را برای جلوگیری از رشد بی‌وقفه دستمزدها در این فوتبال به اجرا دربیاورند. به سرعت هرچه تمام‌تر اما سقف قرارداد، به کف قرارداد تبدیل شد؛ یعنی هر بازیکنی که به یک باشگاه می‌رفت، حداقل ۳۵۰‌میلیون را طلب می‌کرد و ستاره‌ها هم که به روش‌های دیگری، اضافه این رقم را از باشگاه می‌گرفتند. از کارت سوخت تا میلگرد، راهکارهای تازه‌ای برای دور زدن قانون از راه رسید. در فوتبال ایران هم هر وقت صحبت کنارگذاشتن قانون باشد، خلاقیت قابل‌توجهی خودنمایی می‌کند. مدیرعامل وقت پرسپولیس که آن روزها حسابی در فضای این فوتبال ریخت‌وپاش می‌کرد، برای جذب بازیکنان به آنها حواله خودرو داده بود؛ خودروهایی که چون سند نداشتند، از پارکینگ خانه بیرون نمی‌آمدند! قانون سقف قرارداد، به تاریخ پیوست و برای همیشه لگدمال شد. هرچند که سال‌ها بعد قانونی به نام سقف بودجه از راه رسید که همه می‌دانیم چه سرنوشتی خواهد داشت.
متمول هستم؛ یک هوادار!
فصل گذشته، باشگاه‌ها برای پایین نگه‌داشتن پایه قرارداد بازیکنان، چنان آپشن‌هایی در قرارداد لحاظ می‌کردند که انگار با مسی و رونالدو قرارداد بسته‌اند. در این آپشن‌ها بازیکن به ازای هر لمس توپ، پول درمی‌آورد و نهایتا اگر آمار موفقی هم نداشت، با فعال‌شدن بند رضایت مدیرعامل پول قابل‌توجهی به جیب می‌زد. آپشن‌هایی مثل حق مسکن هم از راه رسیدند و دیگر چیزی نمانده بود که باشگاه برای بنزین مصرف‌شده بازیکن در فاصله خانه تا محل تمرین هم، یک آپشن جداگانه درنظر بگیرد. کار به جایی رسید که آپشن‌های قرارداد بعضی از بازیکن‌ها به اندازه رقم پایه قراردادشان بود. در قوانین جدید، تصویب شد که آپشن نمی‌تواند بیشتر از ۲۰‌درصد قرارداد باشد. پس این راه هم از باشگاه‌ها گرفته شد اما مگر تیم‌های ایرانی کوتاه می‌آمدند؟ آنها این‌بار چیزی را از آستین‌شان خارج کردند که ظاهرا برای دورزدن همه قوانین، ایده‌آل به‌نظر می‌رسید؛ کلیدواژه‌ای به اسم «هوادار متمول»؛ پدیده‌ای که این تابستان ظاهرا از همیشه پررنگ‌تر شده است. این هواداران ثروتمند، تفاوت‌های زیادی با هم دارند اما در چند مورد هم، مشابه هستند. اینکه فقط برای مدتی ناشناس می‌مانند و اینکه وقتی صحبت از کمک‌های دسته‌جمعی به باشگاه می‌شود، هرگز پیدایشان نیست. یعنی وقتی استقلال به‌دنبال پرداخت بدهی استراماچونی بود و به هوادارها شماره کارت می‌داد یا وقتی پرسپولیس برای بستن چند پرونده نیاز مبرمی به کمک هوادارانش داشت، ردپایی از این افراد دیده نمی‌شد اما در پنجره نقل‌وانتقالات، این نام‌ها همیشه در حوالی ۲‌باشگاه استقلال و پرسپولیس مطرح هستند.
از کمک سودی تا اعتبارِ صعودی
بر خلاف آنچه در فوتبال ایران تصور می‌شود، حضور این هواداران متمول در بسیاری از موارد به ضرر باشگاه‌ها تمام‌شده است؛ یعنی حامی ثروتمندی وجود داشته که اگر ۲‌میلیارد تومان به باشگاه پول داده، ۴‌میلیارد تومان طلب کرده است. بعضی‌ها هم که به دلار به باشگاه پول می‌دهند و وقت پس‌گرفتن، نرخ روز دلار را طلب می‌کنند. در حقیقت کمک به تیم محبوب برای این افراد، چیزی شبیه ذخیره‌کردن پول به دلار در اقتصاد ریالی ایران است. ضربه بزرگ‌تر اما وقتی از راه می‌رسد که باشگاه، به محلی برای اعتباردادن به این افراد تبدیل می‌شود. حسین هدایتی را تا قبل از نزدیک‌شدن به چهره‌های پیشکسوت باشگاه پرسپولیس، چه‌کسی می‌شناخت؟ او چنان اعتباری در باشگاه به دست آورد که حتی زمانی رئیس هیأت‌مدیره سرخ‌ها هم شد. همه به او لقب عابربانک داده بودند و تصور می‌شد که باشگاه مدیون چنین طرفدارانی باشد اما این بیزینس‌من باهوش به کمک اعتباری که با حضور در کنار ستاره‌های پرسپولیس برای خودش خریده بود، وام‌های کلان می‌گرفت. آخرش هم همه متوجه شدند که چه اتفاق‌هایی برایش رخ داد و با چه برخوردهایی از سوی قانون روبه‌رو شد. پس خیلی از این هواداران متمول بیشتر از آنکه به‌دنبال کمک به باشگاه باشند، در حال ساختن یک برند تازه برای خودشان هستند. آنها در هیچ بیزینسی، نمی‌توانند شهرت و محبوبیت فوتبال را به‌دست بیاورند. فوتبال، یک‌شبه نگاه‌ها نسبت به این افراد را عوض می‌کند اما محبوبیتی که به این سرعت به‌دست بیاید، به همین سرعت هم از دست خواهد رفت. فوتبال ایران حتی چهره‌های متمولی داشت که برای مدتی حامی مالی چند باشگاه شدند اما مجموعه‌ای از تخلف‌های اقتصادی، کارشان را به زندان و حتی اعدام کشاند. بیشترین ضرر را هم از این ماجرا، همان باشگاه‌هایی کردند که زمانی تصور می‌شود به کمک این افراد، ثروت زیادی به‌دست خواهند آورد. داماش با مه‌آفرید خسروی، تلخ‌ترین روزهای ممکن را پشت سر گذاشت. باشگاه برای پرداخت دستمزد بازیکنانش، به دستور قوه قضاییه نیاز داشت و این دستور برای مدت زیادی صادر نمی‌شد. آن تیم هم بعد از مدتی از لیگ برتر سقوط کرد. راه‌آهن هم با نمایش‌های بابک زنجانی، هرگز رنگ آرامش را ندید. حالا اصلا کسی از راه‌آهن در فوتبال ایران خبر دارد؟ باشگاهی که قبل از این ماجراها، برای سال‌ها حیاتش را دنبال می‌کرد و با ورود این افراد، به مرز نابودی کشیده شد. البته که هدف واقعی آنها از ورود به فوتبال، کاملا روشن به‌نظر می‌رسید. فوتبال می‌توانست بهترین موقعیت برای محبوب‌شدن، در کانون توجه بودن، اعتبار خریدن و در نهایت شستن پول‌ها را برای این افراد فراهم بیاورد.
 سرمایه‌گذاری؛ یک خیال باطل
چرا برندهای بزرگی که در حوزه‌های مختلف سرمایه‌گذاری می‌کنند، به فوتبال ایران علاقه‌مند نیستند؟ پاسخ این سؤال، ساده به‌نظر می‌رسد. در فوتبال ایران شما نمی‌توانید یک‌میلیارد تومان را به ۲‌میلیارد تومان تبدیل کنید. در حقیقت، اصلا طرح و برنامه‌ای برای سرمایه‌گذاری و تجارت در فوتبال تعریف نشده است. پس تعجبی هم ندارد که هیچ‌کس برای خرید ۲‌باشگاه استقلال و پرسپولیس اقدام نمی‌کند. هر فرد حقیقی یا حقوقی که تصمیم می‌گیرد بودجه‌ای در اختیار این دو تیم قرار بدهد هم، هدفی‌ جز سرمایه‌گذاری با هدف انجام فعالیت‌های مولد دارد. همه جای دنیا ورزش یکی از پدیده‌های بسیار محبوب برای سرمایه‌گذاری به شمار می‌رود؛ چراکه هم دنبال‌کننده‌های زیادی دارد، هم خیلی خوب دیده می‌شود و هم پتانسیل بسیار مناسبی برای خلق داستان دارد؛ موضوعی که امروز برای نام‌های تجاری بیشتر از همیشه کلیدی به‌نظر می‌رسد. در فوتبال ایران اما اصلا چنین فضایی دیده نمی‌شود. در نتیجه این اهداف دیگری است که اسکناس‌ها را به طرف فوتبال می‌کشاند. اگر می‌بینید که فوتبال ایران درآمدزا نیست اما یک بازیکن در آن برای یک فصل بیشتر از ۵۰میلیارد تومان درآمد دارد، شک نکنید که یک جای کار می‌لنگد. شک نکنید که بخشی از پول‌های ورودی به این فوتبال، اصلا تمیز نیستند. حتی اگر این پول‌ها تمیز باشند، باز هم چنین روندی کاملا آفت‌زا و بحران‌ساز خواهد بود. این اصلا روندی نیست که یک فوتبال پویا با حساب و کتاب‌های منطقی و مختصات تجاری بسازد. این فقط یک روند گیج‌کننده است که انگار به شکل مرموزی هدایت می‌شود تا عده‌ کمی بتوانند به اهداف دلخواه‌شان دست پیدا کنند.
مالیاتی که مخفی می‌شود
وقتی فدراسیون فوتبال، احساس می‌کند که باید برای باشگاه‌ها محدودیت بودجه به‌وجود بیاورد و خود باشگاه احساس می‌کند که باید به هر قیمتی جیب بازیکن را از پول پر کند، تضادی شکل می‌گیرد که حل‌کردنش اصلا ساده نخواهد بود. فوتبال روز دنیا چه می‌گوید؟ فوتبال مدرن دنیا می‌گوید اگر باشگاهی بیشتر از درآمدش هزینه کرد، فیرپلی مالی زیر سؤال رفته و آن باشگاه باید به‌سختی جریمه شود. اگر هم آن باشگاه جریمه شد و باز همین کار را ادامه داد، تعطیل‌کردنش، بهترین راه خواهد بود. میزان حساسیت یوفا در این مورد، سال به سال بیشتر شده و حتی در خود لیگ‌های معتبر هم قوانین داخلی زیادی در این خصوص وضع شده‌اند. قوانینی آنچنان دست‌وپاگیر که حتی اجازه نمی‌دهند اعجوبه‌ای مثل مسی به بارسلونا برگردد؛ چراکه در اسپانیا اگر ثابت شود بارسا به مسی حواله پورشه، سهام فولاد، میلگرد(!) یا پول زیرمیزی داده، از صدر تا ذیل تشکیلات فوتبال زیر سؤال می‌روند و برکنار می‌شوند. در ایران اما مثل آب‌خوردن، رقم واقعی قرارداد بازیکنان را مخفی می‌کنیم. آن‌وقت مالیات بازیکن هم از همان رقمی محاسبه می‌شود که در قرارداد نمادین و غیرواقعی نوشته شده است. آیا این یک ظلم آشکار به مردم نیست؟ آیا این یک خیانت بزرگ به بیت‌المال نیست؟ آیا این ماجرا از لحاظ اقتصادی، کشور را با چالش روبه‌رو نمی‌کند؟
 تنها نسخه نجات
آخرین راه نجات برای فوتبال باشگاهی ایران «خصوصی‌شدن» است اما قبل از آنکه خصوصی‌سازی اتفاق بیفتد، باید بسترهای لازم برای آن فعال شود. در شرایط فعلی، همه باشگاه‌های خصوصی در درازمدت محکوم به شکست هستند؛ مگر آنکه از هزینه‌کردن و پول‌درنیاوردن، لذت ببرند! پس قبل از همه‌چیز، باید مسائلی مثل حق پخش تلویزیونی حل شود و باشگاه به درآمد پایدار برسد. بلیت‌فروشی باید باشگاه را صاحب سرمایه قابل‌توجهی کند. کپی‌رایت باید جدی گرفته شود و باشگاه از راه فروش لباس‌هایش، به درآمد برسد. حتی حق استفاده از تصویر بازیکنان نیز باید به درآمدی برای باشگاه تبدیل شود. اگر تمام این اتفاقات رخ بدهد، آن‌وقت سرمایه‌گذارها به فوتبال ایران علاقه‌مند خواهند شد. آن‌وقت باشگاه‌ها می‌توانند به‌خودکفایی برسند و دیگر به پول‌های مشکوک نگاهی نداشته باشند. آن‌وقت دیگر دلیلی برای خیره‌شدن به جیب هوادار متمول هم وجود ندارد. باشگاه‌ها در ایران و به‌خصوص باشگاه‌های پرطرفدار، هرگز متوجه نشده‌اند که روی چه گنجی نشسته‌اند. در عصر ارتباطات، دنیای دیجیتال و روزگار استریم، پول‌درآوردن از همیشه ساده‌تر شده اما باشگاه‌ها هنوز در این زمینه پیشرفتی نداشته‌اند. پیشرفت وقتی رقم می‌خورد که باشگاه، ظرفیت‌های واقعی‌اش را کشف کند.

منبع:همشهری

وب گردی

    نظر شما