جالب ترین اظهارات آقای خاص فوتبال ایران؛ سه دانگ فدراسیون فوتبال مال من است

جالب ترین اظهارات آقای خاص فوتبال ایران؛ سه دانگ فدراسیون فوتبال مال من است

جالب‌ترین اظهارات فیروز کریمی به عنوان آقای خاص فوتبال ایران در زیر آمده که بازتاب گسترده ای بین مخاطبان داشته است.

به گزارش 9صبح؛ فیروز کریمی، مربی با سابقه فوتبال ایران، همواره با بیانی شوخ و بی‌پیرایه شناخته می‌شود. او در صحبت‌هایش نه تنها از طنز استفاده می‌کند، بلکه همواره به بیان واقعیت‌های اجتماعی و فوتبالی می‌پردازد. در این مطلب، به بخشی از نظرات و داستان‌های جالب او پرداخته‌ایم.

به جای کت و شلوار، یک تردمیل بخر!

آقای آیت‌اللهی، گفته که نور ورزشگاه هزار لوکس است، من فکر می‌کنم شما بد متوجه شده‌اید. ایشان احتمالاً گفته اینجا هزار تا آدم لوس است. او گفته من پیرچشمی دارم و باید مرا نزد جراح معروف چشم ببرند. من از ایشان خواهش می‌کنم برای من ولخرجی نکند، این پول را بدهد یک تردمیل بخرد تا خودش را لاغر کند و نخواهد کلی پول برای یک کت و شلوار بدهد!

یک کارگر افغان با دسته بیل مشغول شخم زدن بود

روزی که من به مشهد رفتم خبر دادند که استادیومی در حال ساخت است که یکی از بی‌نظیرترین استادیوم‌های ایران خواهد بود. برایم خیلی جالب بود، رفتم دیدم در بهترین استادیوم ایران یک کارگر افغانی با بیل در حال فعالیت است. بعد از شش سال دوباره برای مربی‌گری ابومسلم به مشهد رفتم، که سراغ ورزشگاه را گرفتم گفتند همچنان در حال ساخت است. یک روز که بیکار بودم به استادیوم رفتم و دیدم آن کارگر افغانی که حالا تبدیل به پیرمردی شده بود با همان بیل در حال کار کردن است. بنده‌خدا، پیرمرد بیلش کلاً ساییده شده بود و با دسته بیل مشغول شخم زدن بود.

تولید میخ طویله در زمین فوتبال

آقای پورحسن، مدیرکل تربیت بدنی خراسان زحمات زیادی می‌کشد تا ورزش درآمدزا باشد. ایشان برای درآمدزایی در زمین سوزن ته گرد می‌کارد و با آبیاری آنها در درازمدت میخ طویله از زمین درو می‌کند. این واقعیت نشان می‌دهد ایشان چقدر در مدیریت خود درآمدزا هستند، چراکه هیچ‌کسی به فکر تولید میخ طویله از طریق کاشت سوزن ته گرد نیست.

روزنامه‌ها اصلا مهم نیستند

برای من روزنامه‌ها اصلاً مهم نیستند. آنها هرچه می‌خواهند می‌نویسند. شما بازیکنان شاید برایتان جالب باشد که روزنامه‌ای عکس شما را چاپ کند و با شما مصاحبه کند، اما من روزنامه‌ای که با شما صحبت کرده و پوستر شما را چاپ کرده با پایم بلند نمی‌کنم. فکر می‌کنید این روزنامه‌ها به چه دردی می‌خورند؟ تنها به درد سبزی‌فروش‌ها و شیشه‌پاک‌کن‌ها!

به ابراهیم تهامی پشت گردنی زدم!

ابراهیم تهامی نیاز شدید به ارشاد داشت. هر وقت من قصد داشتم جلو بروم تا از لب خط تیم را به جلو فرا بخوانم، او زودتر از من می‌رفت. برای همین یک دفعه شور عجیبی مرا در بر گرفت و با ضربه‌ای محکم به پشت گردنش زدم تا سکندری به زمین بخورد، تا از این به بعد بفهمد که هر وقت من به جلو می‌روم، او عقب بیاید.

نمی‌توانم کلاغ را که دستگیر کنم!

بلندگوهای ورزشگاه سلیمی‌کیا کرمان زمانی که همه بیرون رفته بودند شروع به کار کرد و فردی از پشت بلندگو داد می‌زد: "تماشاگران فهیم به تیم میهمان فحش ندهید." که من وقتی به داخل زمین رفتم دیدم چند کلاغ تنها در ورزشگاه حضور دارند که تازه متوجه شدم گوینده استادیوم برای کلاغ‌ها صحبت می‌کند. حالا می‌گویند برو شاهد بیاور. من که نمی‌توانم بروم کلاغ را دستگیر کنم بیاورم تا شهادت بدهد. کلاغ آنجا بود و رنگش هم سیاه بود. این هم نشانه‌اش.

سه دانگ فدراسیون فوتبال مال من است

اگر تمام جریمه‌هایی که من به کمیته انضباطی پرداخت کرده‌ام را حساب کنید، می‌بینید که سه دانگ از شش دانگ فدراسیون باید به نام من سند زده شود. نمی‌دانم دوستان چگونه در قیامت می‌خواهند جواب مرا بدهند. من ذره‌ای از سهم خود کوتاه نمی‌آیم و تا عمر دارم می‌گویم که سه دانگ از فدراسیون مال من است.

گوسفندان خیلی زرنگ بودند!

درست در دقیقه 20 بازی استقلال اهواز با کشت و صنعت شوشتر بود که دیدم گوسفندی از کنار پایم به داخل زمین رفت. به فاصله یک دقیقه نزدیک به 200 گوسفند داخل زمین بودند. ناظر فدراسیون در آستانه سکته بود که من تمام بازیکنانم را به صف کردم تا با حرکت انتحاری گوسفندان را به بیرون از چمن هدایت کنیم. گوسفندان خیلی زرنگ بودند و دست مرا خواندند که من سریع تغییر تاکتیک دادم و موفق شدم آنها را از زمین بیرون کنم.

با دوی 100 متر به دنبال بازیکن رفتم

زمانی که در شهاب زنجان بودم، مهدی ثابتی در بازی اشتباه بچگانه‌ای کرد که به او گفتم برو خانه، که داور اجازه خروج به او نداد و خودم وارد عمل شدم و با دوی 100 متر به دنبال او رفتم که وی برای حفظ جانش از در دیگر استادیوم به داخل خیابان رفت. من هم که نمی‌خواستم جلو این بازیکن کم بیاورم به دنبال او رفتم و تا آخر شب در تعقیب و گریز بودم که پس از چند ساعت بالاخره او توانست فرار کند. وقتی برگشتم استادیوم گفتند همه رفتند خوابیدند و تنها شما بیدارید. ساعت را که نگاه کردم دیدم 3 صبح است.

شاه حسینی مرا نبیند مریض می‌شود

شاه‌حسینی اگر مرا سه هفته یک بار نبیند مریض می‌شود. برای همین که علاقه زیادی به سلامت او دارم قصد دارم هر دو هفته یک بار به کمیته انضباطی سری بزنم تا شاه‌حسینی نگران من نشود.

برای خرید ماشین به باشگاه استقلال رفتم

به کمیته انضباطی گفتم برای خرید پژو 405 به باشگاه استقلال رفتم. متاسفانه آقای فتح‌الله‌زاده دندان‌گردی کرد که من به او گفتم: "اگر دوست داری ماشین را به موزه ببری به من نفروش اما اگر قصد این کار را نداری لطفاً و با قیمت مناسب ماشین را به من بفروش." اما برخی دوستان که قصد داشتند ماشین را از چنگ فتح‌الله‌زاده دربیاورند مدعی شدند من برای عقد قرارداد برای سرمربی‌گری استقلال به دفتر فتح‌الله‌زاده رفتم.

این نقاشی است نه روزنامه ورزشی!

وقتی یکی از روزنامه‌های ورزشی را به من دادند، گفتم این روزنامه انستیتو زیبایی را تبلیغ می‌کند یا بنگاه فروش ابرو و چشم؟ که به من گفتند لیست فروش استقلال است و این چشم و ابروی بازیکنان مازاد استقلال است که با لبخند گفتم این نقاشی چشم، چشم، دو ابرو است، نه روزنامه ورزشی!

مشکل من با استقلال اهواز غذایی بود

مشکل قرارداد من با استقلال اهواز قضایی نبود بلکه غذایی بود. گفتند باید خیار بخوری (اشاره به اصطلاح خیار فسخ در قواعد حقوقی و قضایی).

اگر روزنامه‌ها بسته شوند، تعداد شاعران افزایش می‌یابد!

پیرِوز قربانی را برای این بیرون کردم که خبرنگارانی که ذائقه شعر و شاعری دارند را پیدا کنم. روزی که به پیروز گفتم از فردا نیا، فردا روزنامه‌ها را که دیدم متوجه شدم تمام خبرنگاران شاعر هستند چون با فونت درشت تیتر زده بودند "پیروز، فیروز را اخراج کرد." از آنجا به بعد متوجه شدم اگر روزنامه‌های ایران بسته شوند، تعداد شاعران افزایش می‌یابد.

مثلا بگویم یک سانتر بنوازید؟!

می‌گویند 30 ثانیه فقط بیا لب خط. من چه‌طور 30 ثانیه دستور تاکتیکی بدهم؟ تا بگویم مصطفی، 30 ثانیه تمام شده، باید بروم روی نیمکت. تازه نصف تیم ما هم (استقلال اهواز) اسم کوچکشان مصطفی است. تا صدا بزنم همه نگاه می‌کنند. می‌گویند ادبیاتت را عوض کن. مثلاً بگویم آقای اکرامی لطفاً یک سانتر بنوازید، جناب کمایی محبت بفرمایید با ضربه سر جسارتاً گلزنی کنید!

ناجی از بچگی شیر یا خط‌باز بوده است

ما هر وقت کاپیتانمان را فرستادیم برای شیر یا خط، باخت. امروز ناجی بداوی را فرستادیم و برد. ناجی از بچگی شیر یا خط‌باز بوده است.

دروازه‌بان ما قبلا مرغداری داشته است!

تولیا، گلر ما قبلاً در کشورش مرغداری داشته است. شما دیدید؟ در آن صحنه من یک لحظه فکر کردم می‌خواهد مرغ بگیرد. حالا در شوتی که به سمت او آمد به یاد آن روزها می‌خواست مرغ بگیرد.

ما امروز در گفتن «بکش زیرش» پیروز شدیم!

امروز در مسابقه مربی حریف ما 400 بار گفت بکش زیرش اما آمار نشان می‌دهد ما 401 بار گفتیم که فکر می‌کنم از این لحاظ پیروز شدیم.

مگر ایشان مواد شوینده هستند؟!

آقای مایلی کهن می‌خواهد فوتبال پاک را به کشورمان بیاورند؟ مگه ایشان مواد شوینده هستند که می‌خواهند فوتبال ایران را پاک کنند؟!

منبع: طرفداری

 

وب گردی

    نظر شما