معصومه به من نگاهی خواهرانه داشت ولی من عاشقش شده بودم و هرکاری کردم تا دید او به من تغییر کند.
یک روز که گوشی شوهرم روی میز مانده بود برداشتم و وارد برنامه هایش شدم ...
هنوز حیرت زده به شماره ارسال کننده پیام خیره شده بودم که همسرم هراسان وارد خانه شد و گوشی را از دستم قاپید...
دختری با چهره آشفته برای مطرح کرن یک ادعای و راز ناراحت کننده زندگی اش به دادگاه ونک رفت
با رد و بدل شدن شماره تلفن، ارتباط بین من و محمود آغاز شد...
رابطه با شوهر خواهر نیز مثل هر رابطه دیگری، اصول خاص خود را دارد و رد کردن حدو و مرزها نابودی در پی خواهد داشت.
خیانت، زخمی عمیق بر پیکره‌ی اعتماد و عشقی است که در زندگی مشترک بنا شده است.
زمانی که فهمیدم او هم متاهل است با عذاب وجدان تصمیم به ترک رابطه اشتباهمان گرفتم ولی ...
گوشی خودم را زیر صندلی ماشین همسرم گذاشتم ودکمه ضبط گوشی را روشن کردم شب که گوشی رو برداشتم کم مانده بود با شنیدن ویس…
همسرم نه تنها حاضر نبود در این گونه مهمانی ها شرکت کند بلکه به شدت مانع من می شد. من هم که حتی پوشش و آرایش همسرم را…
