تلاشهای شرمآور حامد برای به دست آوردن همسر رفیقش!
عشق ممنوعه و شوم مرد جوان زندگی عاشقانه یک زوج را برهم زد...
عشق ممنوعه و شوم مرد جوان زندگی عاشقانه یک زوج را برهم زد...
زن جوان از اینکه همسرش به او مدام خیانت می کن آشفته شد و تصمیم به تلافی گرفت ولی ...
نقشهشومی برای شوهرم کشیدم دو به این نمی اندیشیدم که چه فرجامی را برای من و دخترم به ارمغان خواهد آورد...
تحت تاثیر وسوسه های شیطانی قرار گرفتم و در گرداب هوس هایم فرو رفتم ...
کمال که همیشه مشکلات مالی ما را حل می کرد میگفت این زندگی در شأن تو نیست...
سمیرا زن باوقار و با کلاسی بود و دیدن او همیشه حس خوبی به من می داد، زیاد صحبت نمی کرد ...
معصومه به من نگاهی خواهرانه داشت ولی من عاشقش شده بودم و هرکاری کردم تا دید او به من تغییر کند.
یک روز که گوشی شوهرم روی میز مانده بود برداشتم و وارد برنامه هایش شدم ...
هنوز حیرت زده به شماره ارسال کننده پیام خیره شده بودم که همسرم هراسان وارد خانه شد و گوشی را از دستم قاپید...
با فاجعه ای روبرو شده بودم که برایم قابل باور نبود ...